در سوگ آخرین پیامبر؛ ناله های حضرت علی(ع) هنگام دفن رسول اکرم (ص) منبع:http://www.jamejamonline.i

 ارتحال پیامبر رحمت

در سوگ آخرین پیامبر؛     منبع:

ناله های حضرت علی(ع) هنگام دفن رسول اکرم (ص)

امیرمومنان (ع) هنگام دفن پیامبر خدا (ص) فرمود: پدر و مادرم فدایت باد؛ با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگری قطع نگشت و آن، نبوت و اخبار و آگاهی از آسمان بود.

پیامبر اکرم (ص) در بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجری در حالی این جهان فانی را ترک کرد که سر در دامن علی (ع) داشت و امیرمومنان هنگامی که پیامبر (ص) راغسل می داد و او را برای دفن مهیا می ساخت، فرمود: پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا. با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگری قطع نگشت و آن، نبوت و اخبار و آگاهی از آسمان بود.

امیرمومنان در خطبه 226 نهج البلاغه درباره ارتحال پیامبر رحمت فرمود: اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرموده ای و از بی تابی نهی نموده ای، آنقدر گریه می کردم که اشک هایم تمام شود و این درد جانکاه همیشه برای من باقی بود و حزن و اندوهم دائمی و تازه اینها در مصیبت تو کم بود؛ اما حیف نمی توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع نمود. پدر و مادرم فدایت باد ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و ما را هرگز فراموش منما.

حضرت علی(ع) درباره شخصیت رسول اکرم(ص) فرمود: پیامبر(ص) پیشوای پرهیزکاران و وسیله بینایی هدایت خواهان است؛ چراغی با نور درخشان و ستاره ای فروزان و شعله ای با برق های خیره کننده و تابان است و راه و رسم او با اعتدال و روش زندگی او صحیح و پایدار و سخنانش روشنگر حق و باطل، و حکم او عادلانه است.

امیرمومنان در خطبه 104نهج البلاغه از پیامبر اکرم(ص) به عنوان پیامبری یاد می کند که بهترین آفریدگان در خردسالی، و در سن پیری نجیبترین و بزرگوارترین مردم بود و اخلاق آن حضرت از همه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چیزی بادوامتر بود.

آن حضرت همچنین در خطبه 95 نهج البلاغه فرمود: خداوند به برکت وجود پیامبر(ص) کینه ها را دفن و آتش دشمنی ها را خاموش کرد، با او میان دل ها الفت و مهربانی ایجاد و نزدیکانی را از هم دور کرد. انسان های خوار و ذلیل و محروم در پرتو او عزت یافتند و عزیزانی خودسر ذلیل شدند.

در قسمتی از خطبه 99 نهج البلاغه نیز امیرمومنان از پیامبر اعظم(ص) یاد کرد و فرمود: خداوند او را فرستاد تا فرمان وی را آشکار و نام خدا را بر زبان راند. پس با امانت، رسالت خویش را به انجام رساند و با راستی و درستی به راه خود رفت و پرچم حق را در میان ما به یادگار گذاشت.

آنگاه حضرت علی(ع) فرمود: هر کس از پرچم حق پیشی گیرد؛ از دین خارج و آن کسی که از آن عقب ماند؛ هلاک گردد و هر کس همراهش باشد؛ رستگار شود.

حضرت علی(ع) همیشه نزدیکترین یار رسول خدا (ص) بود. آن حضرت درباره نزدیک بودن خود به پیامبر فرمود: صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم و عرضه داشتم یا رسول الله این ناله، چیست؟ و پیامبر فرمود این شیطان است که از اطاعت شدن مایوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است.

سپس رسول اکرم (ص) به حضرت علی (ع) فرمود: تو می شنوی آنچه را من می شنوم و می بینی آنچه را که من می بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمی شوی.

امیرمومنان (ع) که همیشه در کنار پیامبر (ص) بود، در موقعیت های حساس نقش مهمی را در یاری رسول خدا (ص) ایفا می کرد. حضور علی (ع) در جنگ های بدر، احد، خندق و خیبر، نمونه ای از آنهاست که در تاریخ اسلام به ثبت رسیده است.(ایرنا)

ویژگی های  رسول اكرم (ص)  منبع سایت:  http://www.orvah.com

ويژگی‏هاى رسول اكرم (ص)

 محمد(ص) كامل ترين سَمبُل
 شمايل حضرت
 فروتنى آن بزرگوار
 رأفت و مهربانى
 بخشش و بردبارى
 زهد و پارسايى
 عبادت حضرت
 بلاغت و حكمت

محمد(ص) كامل ترين سَمبُل


زندگى رسول اكرم(ص) سرشار از فضايل انسانى و صفات پسنديده و سير و سلوكى پايدار بود كه عظمت و بزرگى و اصالت و خُلق و خوى پسنديده از آن نمودار بود. خداوند او را نيكو تربيت فرمود و از گزند محيطى كه در آن مى‏زيست مصون نگاه داشت. پيامبر(ص) آراسته به كليه سجاياى نكوى اخلاقى بود، به همين دليل خداى متعال او را در قرآن بدين صفت توصيف فرمود: «وَإِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ». از اين رو محمد(ص) برجسته‏ترين نمونه كمال انسانى و بهترين الگوى شايسته براى مسلمانان است و خداوند به ما فرمان داده كه از او پيروى نموده و براى دستيابى به رضوان الهى، به دستورات وى عمل نماييم. خداى سبحان مؤمنين را مخاطب ساخته و فرموده است:
لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُو اللَّهَ وَاليَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً؛(1)
براى كسانى كه به ثواب خدا و روز قيامت اميدوار بوده و خدا را زياد ياد كنند، رسول‏خدا(ص) برايشان بهترين الگو و سرمشق است.
جا دارد هر محقق و پژوهشگرى درباره اخلاق نبى اكرم و صفات پسنديده او در اين زمينه، برقرآن آگاهى يابد؛ زيرا هر صفت پسنديده‏اى كه قرآن بيان داشته، رسول اكرم(ص) بدان متّصف و آراسته بوده است، كتب روايات نيز گوياى ده‏ها هزار حديث از گفتار و كردار و سفارشات آن حضرت است كه بشر را به هر فضيلت و صفت برجسته انسانى دعوت مى‏كند و اين خود قوى‏ترين دليل و بزرگ‏ترين گواه براين است كه رسول خدا(ص) داراى شايسته‏ترين اخلاق نيكو و پسنديده و منحصر به فرد بوده است و ما در اين اندك صفحات، فشرده‏اى از صفات آن حضرت را بيان مى‏داريم تا خواننده گرامى بر آنها آگاه گردد و به همان شيوه عمل نمايد تا به رضوان الهى دست يابد و جا دارد قبل از آن‏كه به بيان صفات آن حضرت بپردازيم اوصاف جسمانى آن بزرگوار را - آن گونه كه يارانش توصيف كرده‏اند - يادآور شويم.

شمايل حضرت


پيامبر بزرگ اسلام(ص) چهره‏اى زيباتر از همه مردم داشت و هر كس كه آن حضرت را توصيف مى‏كرد، وى را به ماه شب چهارده تشبيه مى‏نمود. آن حضرت چهره‏اى نورانى و سفيد متمايل به سرخى، چشمانى درشت و مشكين داشت. و بى‏آن‏كه سرمه بزند گويى چشمانش سرمه داشت. داراى مژه‏هاى بلند و ابروهاى كشيده و باريك بود كه تا آن سوى چشمانش امتداد داشتند. پيشانى باز و بينى متناسب، دهانى گشاده با لب‏هايى بسيار زيبا داشت و بين دندان‏هايش فاصله بود. گونه‏هايى لطيف و گردنى بسيار موزون داشت كه نه بلند بود و نه كوتاه، سينه‏اى فراخ، كف دستان و پاهاى او پهن و اندامى نه خيلى بلند و نه خيلى كوتاه داشت. برجستگى شكم او با سينه‏اش مساوى بود و بدن مباركش نه چاق بود و نه لاغر. شانه‏هايى پهن داشت و بين كتف‏هاى آن حضرت مهر نبوت قرار داشت و در كتف راستش خال سياهى متمايل به زرد قرار داشت كه اطرافش را موهايى پر پشت پوشانده بود، موى سر حضرت نه مجعّد بود و نه لَخت، بلكه در حدّ متوسط و تا محاذى نصف و يا نرمى گوش‏ها مى‏رسيد. با صلابت راه مى‏رفت به نحوى كه گويى در سرازيرى حركت مى‏كند، هرگاه متوجه كسى مى‏شد با تمام بدن رو به سمت او مى‏كرد، صد
ايى زيبا داشت، پيوسته اندوهگين بود و در انديشه، سكوتى طولانى داشت و جز در هنگام نياز سخن نمى‏گفت. با ياد خدا سخن را آغاز كرده و پايان مى‏داد. خداوند را بر نعمت‏هايش، هر چند اندك بود سپاس مى‏گفت و با نكوهش از آنها ياد نمى‏كرد و آن‏گاه كه خشمگين مى‏شد رو برمى‏گرداند و چهره‏اش متغير مى‏شد و زمانى كه شادمان مى‏گشت، چشمان خود را فرو مى‏انداخت.
بيشتر خنده‏اش تبسّم بود. كسى كه او را به يكباره مى‏ديد، تحت تأثير اُبهت و شكوه و جلالش واقع مى‏شد و كسى كه با شناخت، با وى همنشينى كرده بود، او را دوست مى‏داشت. ناعته مى‏گويد: قبل از پيامبر و پس از او كسى را مانند آن حضرت نيافتم، رسول خدا(ص) بوى خوش را دوست داشت و بيشتر اوقات، جهت ديدار با فرشتگان و نشستن با مسلمانان از بوى خوش استفاده مى‏كرد، به همين دليل پياز و سير تناول نمى‏كرد، بلكه سير را سبزى بدبو مى‏خواند.

فروتنى آن بزرگوار


اندك اتفاق مى‏افتد فرمانروايان صاحب قدرتى كه زمام امور مردم را به دست دارند، داراى تواضع و فروتنى باشند، به ويژه در زمان‏هاى گذشته كه تكبر و فخر فروشى از صفات بارز حكام و فرمانروايان كشورها به شمار مى‏آمد، ولى حضرت محمد(ص) با آن آداب ورسوم رايج به مخالفت برخاست و تواضع و فروتنى يكى از برجسته‏ترين صفات آن حضرت محسوب مى‏شد و يكى از اهداف رسالت آن بزرگوار، ريشه كن نمودن تكبر و خودپسندى بود كه در جهان گسترش يافته بود. بيشتر اوقات، هواداران خويش را پند و اندرز مى‏داد و مى‏فرمود: «كسى كه ذره‏اى تكبر در دل او باشد، هرگز روى بهشت را نخواهد ديد».
پيامبر(ص) در زندگى خويش منتهاى تواضع و فروتنى را از خود نشان داد. در باب رفتار رسول خدا(ص) آمده است كه آن حضرت در آخر مجلس مى‏نشست و در مورد هر يك از افرادى كه با او نشسته بودند به گونه‏اى يكسان برخورد مى‏كرد كه شخص تصور نكند ديگرى كه در مجلس نشسته از او بيشتر مورد احترام پيامبر است.
روزى رسول خدا(ص) با تكيه بر عصا نزد اصحاب رفتند، آنان به احترام حضرت از جاى خود برخاستند. وى فرمود: «مانند عجم‏ها نايستيد كه برخى بر بعضى ديگر تعظيم و كرنش مى‏كنند».
از جمله سخنان حضرت به يارانش اين بود كه فرمود: «شما در مدح و ستايش من مبالغه نورزيد، آن گونه كه مسيحيان درباره فرزند مريم راه افراط پيش گرفته و او را فرزند خدا خواندند، من بنده‏اى از بندگان خدا هستم، لذا به من بنده خدا و فرستاده او بگوييد».
از نمونه‏هاى تواضع و فروتنى آن حضرت اين بود كه وى كفش خود را پينه و لباسش را وصله مى‏زد و در كارهاى خانه با خانواده‏اش همكارى مى‏كرد، به كمك آنها گوشت خُرد مى‏كرد و با حياترين انسان‏ها بود و به چهره كسى خيره نمى‏شد، به پرسش بَرده و شخص آزاد پاسخ مى‏گفت و به گونه‏اى در جمع يارانش مى‏نشست كه آخر مجلس واقع شود. اگر كسى در مورد نيازى كه داشت با او مى‏نشست و سخن به درازا مى‏كشيد، حضرت حوصله به خرج مى‏داد تا آن فرد خودش سخن را كوتاه كند و كسى كه حاجتى از او مى‏خواست آن را بر آورده مى‏نمود و يا حداقل در زمينه برآورده شدن نيازش با او سخن مى‏گفت.
روز فتح مكه مردى نزد آن حضرت آمد كه از ترس، اندامش مى‏لرزيد، حضرت فرمود: «نترس، من كه پادشاه نيستم، من فرزند بانويى از قريش هستم كه گوشت خشكيده خوراكش بود».
اگر اهل تحقيق در پى دليل قاطعى بر نبوت او باشند، چنان چه در همين كلمه دقت كنند، قوى ترين دليل بر نبوت و پيامبرى حضرت را خواهند يافت؛ زيرا مى‏بينيم فرمانروايى كه همه سرزمين‏ها تحت استيلاى وى قرار گرفته و حرف اوّل را مى‏زند خويشتن را از تمامى القاب بزرگى و عظمت بر كنار مى‏دارد و او انسانى است كه وصفى جز وصف نبوت در شأن او نيست.

رأفت و مهربانى


اگر ميان ويژگى‏هايى كه انسان از آن بهره‏مند است و صفاتى را كه بدان آراسته مى‏باشد مقايسه نماييم از حيث وارستگى و فضيلت، صفتى را برتر از صفت مهربانى نمى‏يابيم. مهربانى در اسلام صفتى نيك و برجسته است و يكى از صفات خدايى است كه مسلمانان در عبادت و پرستش، رو به سوى او مى‏آورند چه اين‏كه او «رَحمن و رَحيم» است و «وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَى‏ءٍ».
خداى سبحان، رسول اكرم(ص) را خاصّ اين صفت گرداند و در خطاب به مؤمنين فرموده است:
لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ؛(2)
پيامبرى از بين خودتان به سويتان آمد. وضع پريشانى و جهل شما بر او دشوار مى‏آيد به شما اهتمام دارد و به مؤمنان رئوف و مهربان است.
رأفت و مهربانى پيامبر خدا(ص) در دفع ضرر و زيان از مسلمانان و جلب منافع آنها تجسم يافته بود. اين آيه از قرآن، پيامبر(ص) را مورد مدح و ستايش قرار داده، هم‏چنان كه به اخلاق نكو و پسنديده و قلب مهربانى كه با گرفتارى و زيان و ضرر امتش نگران مى‏شد اشاره كرده است و نيز فرستاده‏اش را اين چنين توصيف فرموده است:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ القَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛
خداوند با رحمت خويش تو را با مردم مهربان و خوشخو گرداند و اگر تندخو و سخت دل بودى، مردم از پيرامون تو پراكنده مى‏شدند.
خداى سبحان او را توصيف نمود، چون با مردم به مهربانى سخن مى‏گفت و اين ملايمت و مهربانى از عطايايى سرچشمه گرفته بود كه خداوند به وى عنايت كرده بود، و اگر او فردى درشتخو و سنگدل و نامهربان بود، مردم از او متنفّر گشته و از اطرافش پراكنده مى‏شدند. سراسر زندگى رسول اكرم(ص) رأفت و مهربانى بود، چه در رفتارش با مردم و چه در رهنمودهايى كه به امت خويش داشت. او كسى بود كه به امت خود سفارش مى‏فرمود: «به زمينيان مهربانى كنيد تا آن كس كه در آسمان است [خدا] به شما مهر بورزد»؛ «كسى كه با مردم مهربانى نكند، مشمول مهر و محبت الهى نخواهد بود»؛ «مهربانى از دل شقاوتمند سلب مى‏شود».
مهربانى صفتى است كه به روشنى در انسان‏ها پديدار نمى‏شود، مگر نسبت به كسانى كه از حيث قدرت و مكنت پايين‏تر از او باشند. شما رفتار رسول خدا(ص) را در مورد خدمتكاران وى ملاحظه كنيد؛ يكى از ياران حضرت مى‏گويد: «من هرگز نديدم رسول اكرم(ص) يكى از خدمتكاران خود را كتك بزند».
مسلم، از أنس روايت مى‏كند كه وى گفت: «ده سال خدمتگزارى رسول خدا(ص) را نمودم، آن حضرت هرگز به من اُف نگفت و كارى را كه انجام دادم نفرمود چرا انجام دادى و چيزى را كه انجام ندادم، نفرمود چرا انجام نداده‏اى».
از سفارشاتى كه آن حضرت نسبت به بردگان داشتند اين بود كه فرمود: «آنها برادران شما هستند كه زير دستتان قرار دارند. از آنچه مى‏خوريد بدانان نيز بخورانيد و از آنچه مى‏پوشيد آنها را نيز بپوشانيد، و كارى را كه در توان آنها نيست به آنان محوّل نكنيد، و اگر محوّل كرديد به آنها كمك كنيد».
مهربانى و عطوفت پيامبر(ص) تا آنجا گسترش داشت كه به حيوانات بى‏زبان هم رسيده بود. وى به حيوانات مهربانى مى‏كرد و سفارش مى‏فرمود كه با آنها مهربانى كنند. از جمله سخنان آن حضرت در اين باب اين است: «هر مسلمانى كه درختى بكارد و يا زراعتى كشت نمايد و پرنده، يا انسان ويا حيوانات از آن بهره‏مند شوند، صدقه به شمار مى‏آيد».
حضرت در اين سخن كسى را كه به حيوانى غذا بدهد ستوده و آن را عمل نيك دانسته است كه انسان به واسطه آن به پيشگاه خداوند تقرب مى‏جويد. رسول خدا(ص) درباره ثواب كسى كه به حيوان ترحم و مهربانى كند مى‏فرمايد: «مردى در راهى مى‏گذشت، تشنگى بر او چيره شد، چاه آبى ديد و از آن پايين رفت و آب نوشيد و بالا آمد. ناگهان سگى را ديد كه از شدت تشنگى زبانش بيرون آمده، مرد با خود گفت: تشنگى، قدرت و توان اين سگ را نيز به اندازه من سلب كرده است، از اين رو از چاه پايين رفت و كفش خود را پر از آب نمود و آن را به دهان گرفت و بالا آمد و سگ را سيراب ساخت. خداوند او را مورد ستايش قرار داد و گناهان او را بخشيد». و نيز پيامبر(ص) فرمود: «زنى در اثر زندانى كردن گربه‏اى كه به او خوراك و آب نداد و آن را رها نساخت تا از حشرات بيابان بخورد، مورد عذاب قرار گرفت».
البته اسلام، كشتن حيوان موذى مانند سگ هار را جايز مى‏داند، ولى در كشتن آن رعايت انصاف را شرط دانسته است و ذبح حيوان حلال گوشت را جايز و روا دانسته، ولى دستور داده در كشتن آن رعايت احسان شود. پيامبر(ص) مى‏فرمايد: «خداوند بر هر چيزى احسان را لازم شمرده، بنابراين اگر حيوانى را كشتيد، صحيح بكشيد و اگر گوسفندى را ذبح نموديد، به شايستگى ذبح كنيد. وسيله ذبح را تيزكنيد تا گوسفندى را كه ذبح مى‏كنيد به راحتى جان دهد».
اگر بيم به درازا كشيدن سخن نبود، موارد بسيارى از مهربانى رسول اكرم(ص) را در مورد ضعفا و بيچارگان بر مى‏شمرديم.

بخشش و بردبارى


رسول خدا(ص) در سرشت خود آراسته به بردبارى و عفو و گذشت بود، با اين‏كه قدرت برانتقام داشت، و بدين ترتيب دستور الهى را امتثال كرد كه فرمود: «خُذِ العَفْوَ وَأْمُرْ بِالعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الجاهِلِينَ».
در تفسير اين آيه شريفه گفته شده با كسى كه قطع رابطه با تو نموده ارتباط برقرار كنى و به كسى كه تو را از اعطا محروم ساخته است، بخشش نمايى و كسى را كه به تو ستم رواداشته، عفو كنى؛ زيرا اگر با كسى كه قطع رابطه با تو نموده، ارتباط برقرار سازى، درحقيقت او را بخشوده‏اى و اگر به كسى كه تو را از اعطا محروم ساخته بخشش نمايى، كار نيكى را انجام داده‏اى و آن‏گاه كه كسى را كه به تو ستم رواداشته مورد عفو و گذشت قراردهى، درواقع از افراد جاهل و نادان رو گردان شده‏اى. در قرآن كريم درباره تشويق به عفو و بخشش آمده است:
وَلا تَسْتَوِي الحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ إِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ؛(3)
خوبى و بدى با هم يكسان نيستند. بدى مردم را هميشه با بهترين عمل پاداش ده تا همان كس كه بين تو و او دشمنى وجود دارد، دوست تو باشد.
درباره متصف بودن رسول اكرم(ص) به اين صفات، اخبار فراوانى وارد شده است از جمله در وصف آن حضرت گفته شده: «رسول خدا(ص) هرگز براى خود از كسى انتقام نگرفت، مگر در مواردى كه هتك حرمت الهى مى‏شد، كه در آن صورت براى خدا انتقام مى‏گرفت».
معروف است كه آن بزرگوار به افراد ناشناسى كه از آنها جفايى مى‏ديد، صبر و شكيبايى مى‏كرد. أنس مى‏گويد: «با پيامبر(ص) راه مى‏رفتم. حضرت ردايى نجرانى پوشيده بود كه حاشيه‏اى زبر و خشن داشت. مرد عربى به او برخورد، رداى حضرت را محكم كشيد، من به كتف پيامبر نگريستم و اثر حاشيه ردا را كه مرد عرب به شدت كشيده بود بر آن مشاهده كردم. سپس آن مرد گفت: اى محمد، دستور ده تا از مال خدا كه نزدت هست به من بدهند. پيامبر متوجه او شد و تبسّم فرمود و سپس دستور داد اموالى را بدو بدهند».
يكى از رخدادهايى كه مشمول عفو و بخشش كريمانه حضرت شد و دلالت بر بردبارى بى‏نظير وى داشت، اين بود كه تعداد هشتاد تن از اهالى مكه غرق در سلاح از ناحيه كوه تنعيم به سمت رسول خدا و يارانش فرود آمده و آهنگ حمله به رسول اكرم(ص) را داشتند، كه توسط ياران آن حضرت به اسارت در آمدند و سپس پيامبر از خطاى آنها گذشت.
وحشى، قاتل حضرت حمزه عموى پيامبر غلامى حبشى بود كه با عمل خود رسول‏خدا(ص) را به گريه انداخت و مسلمانان را اندوهگين ساخت. اين فرد درباره خود مى‏گويد: پس از فتح مكه و طائف نزد پيامبر شرفياب شدم، وى ناگهان مرا نزديك خود يافت كه به رسالت او شهادت مى‏دادم، وقتى حضرت مرا ديد فرمود تو وحشى هستى؟ عرض كردم: آرى، اى‏رسول خدا(ص). حضرت فرمود: بنشين و برايم بگو چگونه حمزه را كشتى؟ مى‏گويد: من ماجرا را به عرض رسول خدا(ص) رساندم، وقتى سخنم پايان يافت به من فرمود: واى بر تو، از پيشم برو نمى‏خواهم ديگر تو را ببينم. وحشى گفت: از آن به بعد هر كجا رسول خدا(ص) حضور داشتند، من خود را از او پنهان مى‏كردم.
شگفتا! پيامبر از برده‏اى حبشى كه اصل و ريشه‏اى ندارد و قاتل عموى پيامبر(ص) است درمى‏گذرد؛ كسى كه منتهاى آرزوى مسلمانان اين بود او را كشته ببينند همان‏گونه كه قبلاً حمزه را كشته ديده بودند، اين است معناى گذشت و بخشش هنگام قدرت و اين يكى از صفات پيامبر بود كه گوياى بلندى هدف و رفتار پسنديده آن حضرت و پيروزى بر هواى نفس بود.

زهد و پارسايى


يكى ازصفات بارز مردم جهان امروز ما كشمكش بر سر دنيا و لذايذ آن است، كشمكش است كه ميان جمعيت‏ها و افراد، اختلاف و درگيرى آفريده است. و آدمى را پيوسته در پى ماديات به مسابقه وا داشته تا از هر طريقى كه شده بدان دست يابد، به همين دليل وى را به خستگى كشانده و اسير و گرفتار اندوه و اضطراب نموده و در جستجوى سعادت و خوشبختى است، ولى اثرى از آن نمى‏يابد.
از ديدگاه اسلام، نبايد ماديات انسان را از انجام وظايف او در برابر آفريدگار خود و وظايف انسانى خود در برابر برادران مسلمانش منحرف سازد، هر اندازه انسان در زندگى، اموال و دارايى گرد آورد، سرانجام وى مرگ است و از آنچه گرد آورده بايد دست بشويد. ازاين‏رو خداوند انسان را بدين سرنوشت هشدار داده است: «أَلْهيكُمُ التَّكاثُرُ * حَتّى‏ زُرْتُمُ المَقابِرَ». چنان كه خداوند انسان را بدين سرنوشت بر نعمت‏هايى كه در آنها غوطه‏ور و سرگرم است مورد حسابرسى قرار مى‏دهد، در صورتى كه به‏واسطه آنها خدا را فراموش كند و در راه حقّ و خير مصرف ننمايد: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ». لذا خداوند با اين فرموده‏اش پيامبر را به زهد دعوت فرموده است:
«وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقى‏»(4).
خداى سبحان دراين آيه شريفه، پيامبر خود و مؤمنين را از طمع به مال دنيا و روآوردن به زرق و برق آن و انواع لذايذى كه كافران از آن بهره‏مند مى‏شوند، برحذر داشته است، زيرا اين‏گونه لذايذ امتحان و آزمايشى براى آنان است، هدايتى كه خداوند نصيب مؤمنين كرده و آنچه را در آخرت برايشان ذخيره نموده برايشان بهتر و ماندنى‏تر است و اين معنا، دعوتى در جهت انزواگرايى و دست برداشتن از وسايل زندگى و چشم داشتن به اميد ديگران نيست، بلكه منظور، گذشتن از اين لذايذ در راه يارى حقّ و دستگيرى مستمندان است. به همين دليل زهد، يكى از سفارشات رسول اكرم(ص) براى كاستن از طمع ورزى و كشمكش بر سر دنياست، حضرت فرمود: «به مال دنيا بى‏اعتنا باش تا خداوند تو را دوست بدارد و به آنچه مردم دارند چشم نداشته باش تا مردم تو را دوست داشته باشند».
نبى گرامى اسلام(ص) در زندگى خويش الگوى زهد در دنيا بوده و ازلذايذ دنيوى روگردان بود و زهد آن حضرت از دلايل صدق نبوت وى بود. دنيا به آن بزرگوار -به‏ويژه پس از فتح مكه - روآورده بود ولى شيوه حضرت در خوراك و پوشاك و اثاثيه منزل تغيير نكرد.
يكى از همسران پيامبر زندگى ساده رسول خدا(ص) را اين گونه توصيف مى‏كند: «رختخوابى كه رسول اكرم(ص) در آن مى‏خوابيد از پوستى كه با ليف خرما پُر شده بود تهيه گشته بود. گاهى ما به عنوان خانواده رسول خدا(ص) مدت يك ماه براى پختن غذا، آتش روشن نمى‏كرديم و خوراك ما تنها خرما و آب بود، و تا آن زمان كه پيامبر رحلت كرد خانواده وى، دو روز پى در پى از قرص نان جو هم، سير نگشتند».
از ابن عباس روايت شده كه گفت: «رسول اكرم(ص) شب‏ها گرسنه مى‏خوابيد و خود و خانواده‏اش غذا براى شام نداشتند و بيشتر نانى كه استفاده مى‏كردند از جو تهيه شده بود».
البته اين بدين معنا نيست كه پيامبرخدا(ص) در مدت عمر خود از اين گونه غذا استفاده مى‏كردند، بلكه روايت شده كه آن حضرت حلوا و عسل را دوست مى‏داشت و از گوشت و سبزيجات و ميوه تناول مى‏فرمود، ولى براى كمك به تهيدستان امت خود، از خوردن آنها خوددارى مى‏كرد و جز به مقدارى كه سدّجوع وى نمايد تناول نمى‏فرمود.

عبادت حضرت


پيامبر اسلام(ص) بيش ازديگران به عبادت مى‏پرداخت. عشق و علاقه به عبادت در ژرفاى قلبش جاى گرفته بود. وى با خدا مرتبط بوده و خويشتن را در راه او فانى ساخته بود و عبادت و پرستش خدا جزئى از هستى او را تشكيل مى‏داد.
يكى از بزرگ ترين مظاهر عبادت آن حضرت اين بود كه در كليه حالات، تسليم الهى بوده و رو به سوى او داشت و كسى كه با تسليم در برابر حقّ، رو به سوى خدا آرد، بهترين و برترين مظاهر ديانت را به منصه ظهور گذاشته است. خداى سبحان فرمود: «وَمَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَمُحْسِنٌ».(5)
آن سخن الهى را كه از حيث معنا در بين كتب آسمانى منحصر به فرد بوده و بيانگر چگونگى تسليم خدا شدن است، در قرآن كريم مى‏يابيم كه حضرت محمد(ص) را مخاطب ساخته و فرموده است:
قُلْ إِنَّ صَلاتِى وَنُسُكِى وَمَحْياىَ وَمَماتِى لِلَّهِ رَبِّ العالَمِينَ * لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ المُسْلِمِينَ؛(6)
اى پيامبر، بگو نماز و طاعت و زندگى و مماتم براى خداوند پروردگار جهانيان است، شريكى ندارد و به همين كارها مأمور شده‏ام و من نخستين كسى هستم كه تسليم امر خدا مى‏باشم».
از اين گفته كمال درجه اخلاص براى خدا بيان گشته است. رسول گرامى در همه حالات از خداوند بيمناك بود و پيوسته او را ياد مى‏كرد و از وى طلب آمرزش مى‏نمود و عرضه مى‏داشت:
والله إني لأستغفر الله و أتوب إليه في اليوم أكثر من سبعين مرّة؛
به خدا سوگند من هر روز هفتاد بار از خداوند طلب آمرزش نموده و نزدش توبه مى‏كنم.
و نيز آن حضرت با روزه‏دارى و نمازگزاردن و تلاوت قرآن به پيشگاه خداوند تقرب مى‏جست. شب‏ها به عبادت مى‏پرداخت و طبق دستور خدا، سيزده ركعت نماز به جاى مى‏آورد، آنجا كه فرمود: «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً».
پيامبر(ص) هنگام نمازگزاردن آن اندازه سرپا مى‏ايستاد كه پاهاى مبارك آن حضرت متورّم مى‏شد. بدو عرض مى‏كردند: «اى رسول خدا(ص)! شما اين‏گونه عبادت مى‏كنى، در حالى كه خداوند گناهان آينده و گذشته تو را بخشيده است؟! حضرت فرمود: آيا نبايد بنده‏اى شكرگزار باشم».
رسول اكرم(ص) از هر ماه چند روز، روزه مى‏گرفت، چنان كه خود حضرت فرمود: «اعمال انسان در روز دوشنبه و پنج‏شنبه بر خداى متعال عرضه مى‏شود و من دوست دارم آن‏گاه كه عملم بر خداوند عرضه مى‏شود، روزه‏دار باشم».
در زمينه عبادت رسول خدا(ص) اين نكته قابل ذكر است كه آن حضرت ميان برترين مراتب عبادت و بين رهبرى امت خويش را جمع كرده بود. اگر آن حضرت از افراد عادى به‏شمار مى‏رفت و در گوشه‏اى به عبادت مى‏پرداخت در عبادات و پرستش او جنبه‏هايى كه جلب توجه كند، وجود نداشت. بنابراين جمع بين برترين مراتب عبادت و پرستش خدا و بين انجام ضروريات امور زندگى از برجسته‏ترين صفات رسول اكرم(ص) مى‏تواند باشد.
از اَنس بن مالك روايت شده كه گفت: سه تن به منازل همسران پيامبر آمده و از آنان درباره عبادت حضرت پرسش نمودند، وقتى در جريان عبادات پيامبر قرار گرفتند، عبادت‏هاى خويش را ناچيز شمرده و گفتند: عبادات ما كجا و پيامبر كجا؟! در صورتى كه خداوند خطاهاى گذشته و آينده آن حضرت را بخشوده است، يكى از آنان گفت: من شب را به طور كامل نماز به جا مى‏آورم و ديگرى عنوان كرد: من تمام عمر روزه‏دار هستم و هرگز چيزى نمى‏خورم و شخص سوم گفت: من از زنان كناره‏گيرى كرده و هرگز تن به ازدواج نمى‏دهم، رسول خدا(ص) كه نزد آنان آمد فرمود: «شما بوديد كه چنين و چنان مى‏گفتيد؟ به خدا سوگند من شما را از خداوند بيم داده و مى‏ترسانم، اما من روزه مى‏گيرم و افطار مى‏كنم، نماز به جا مى‏آورم و مى‏خوابم و با زنان ازدواج مى‏كنم و كسى كه از سنّت من سر برتابد از من نيست».
سيماى ديگرى از عبادت رسول خدا(ص)را مشاهده مى‏كنيم كه دلش ارتباط با خدا داشته و در هر حالتى به درگاه او رو مى‏آورد؛ اگر قضيه‏اى كه آن را دوست مى‏داشت محقق مى‏گشت عرض مى‏كرد: سپاس خدايى را كه كارهاى نيك و شايسته، با نعمت‏هايش اتمام مى‏پذيرد و اگر مى‏خواست كارى انجام دهد عرضه مى‏داشت: خداوندا آن را برايم خير قرار داده و برايم برگزين. و اگر اراده مى‏كرد بخوابد عرض مى‏كرد: بار خدايا، با نام تو به بستر مى‏روم و با يادت برمى‏خيزم.
و آن‏گاه كه بيدار مى‏شد مى‏گفت: سپاس خدايى را كه ما را پس از ميراندن زنده ساخت و در قيامت، همه ما در پيشگاه او زنده مى‏شويم. و اگر لباس نو مى‏پوشيد عرضه مى‏داشت: سپاس خدايى را كه اسباب رفاه و تجمّل مرا در زندگى‏ام فراهم فرمود.
و هرگاه مى‏خواست غذا تناول كند عرض مى‏كرد: سپاس خدايى را كه به ما غذا داد و سيرابمان ساخت و ما را مسلمان قرار داد.
و آن‏گاه كه به آسمان مى‏نگريست عرضه مى‏داشت: اى دگرگون كننده دل‏ها، دلم را بر اطاعت و فرمانت ثابت و استوار نگاه‏دار و زمانى كه آهنگ بيرون رفتن از خانه مى‏نمود عرض مى‏كرد: «بسم الله توكلت على الله، و لاحول و لاقوه الّا بالله، اللهم إني أعوذ بك أن اَضِّلَ أو اُضَلّ، أو أَذل أو أُذل، أو أَظلِم أو أُظلم، أو أَجهل أو يُجهِل عليّ؛ به نام خدا، به او توكل مى‏كنم و هيچ حركت و نيرويى جز به يارى پروردگار نيست، خداوندا، به تو پناه مى‏برم از اين كه كسى را گمراه سازم و يا خود گمراه گردم، كسى را خوار كنم يا خوار شوم، به كسى ستم روا دارم، يا مورد ستم واقع شوم، كسى را به نادانى بكشانم و يا خودم به جهل و نادانى گرفتار آيم». و ديگر دعاهاى فراوانى كه در كتب روايى آمده و ما برخى از آنها را ياد آور شديم.

بلاغت و حكمت


رسول اكرم(ص) فصيح‏ترين فرد عرب بود و با عباراتى شيوا و واضح و به شيوه‏اى جامع وسرشار از حكمت و به دور از ابهام سخن مى‏گفت. سخنان آن حضرت به گونه‏اى ساده وروشن و بى‏زيادت و كاستى بود كه هركس با او مى‏نشست، سخن او را حفظ مى‏كرد.
پيامبرخدا(ص) جز به حق دعوت نمى‏كرد و حكيمانه سخن مى‏گفت. سخنان حكمت‏آميزى كه با شيوه‏اى بليغ در دل‏ها راه مى‏يافت و با سخنان غير بليغ تفاوت داشت و از همين رهگذر است كه سخنان رسول اكرم(ص)در قوم او تأثيرى ژرف داشت كه اين گونه تأثير در سخنان ديگران نبود.
و اكنون نمونه‏هايى ازسخنان آن حضرت را كه با وجود اختصار در اَوج فصاحت و حكمت و هدايت بيان شده‏اند، يادآور مى‏شويم:
 -ارزش اعمال بستگى به نيّت دارد و پاداش هر فرد منطبق با نيّت او خواهد بود.
 - مؤمن راستين كسى است كه آنچه را براى خود دوست دارد براى ديگران نيز بخواهد.
 - دين، يعنى پند و اندرزِ خيرخواهانه.
 - كسى كه امين نباشد، از ايمان برخوردار نيست.
 - هريك از شما به منزله شبان ديگرى است و در قبال يكديگر مسؤول هستيد.
 - وقتى كه از خدا شرم نمى‏كنى هر چه مى‏خواهى بكن.
 - مسلمانِ خوب كسى است كه در آنچه مربوط به او نيست دخالت نكند.
 - از آنچه در آن ترديد دارى بگذر و به سوى آنچه باور دارى روى آور، چون كار شايسته، آرامش دل است و شرّ و تبهكارى، شكّ و ترديد.
 - دو صفت در مؤمن وجود ندارد: يكى بخل و ديگرى بد اخلاقى.
 - هر كجا هستى از خدا بيمناك باش. در پى بدى خوبى بنما، تا بدى را محو و نابود كند و با مردم با اخلاق نكو و پسنديده معاشرت كن.
 - منافق سه علامت دارد: 1- هر گاه سخنى بگويد دروغ‏آميز است. 2- هر زمان وعده دهد وفا نمى‏كند. 3- و آن‏گاه كه امين كسى قرار گرفت خيانت مى‏ورزد.
 - خدا بيامرزد بنده‏اى را كه سخن نكو گويد و بهره‏اى ببرد و يا سكوت كند و سلامت بماند.
 - صبر و شكيبايى تنها در نخستين حادثه دشوار مى‏نمايد.
 - انسان دو چهره و منافق، در پيشگاه خدا بى‏آبروست.
 - فرد مؤمن از يك سوراخ دو بار گزيده نمى‏شود.
 - انسان سعادتمند و خوشبخت كسى است كه از ديگران پند گيرد.
 - خداوند، سروصداى زياد و پرس و جوهاى فراوان و تباه ساختن مال و دارايى را براى شما نمى‏پسندد.
 - براى پرهيز از اطاله كلام، به همين اندازه بسنده مى‏كنيم وگرنه صدها نمونه ازسخنان آن حضرت را، كه سرشار از بلاغت و ارشاد و هدايت است، برايتان يادآور مى‏شديم.


1- احزاب (33) آيه 21.2- توبه (9) آيه 128.3- فصلت (41) آيه 34.4- طه (20) آيه 131.5- نساء (4) آيه 125.6- انعام (6) آيات 162 - 163.

 منبع : کتاب همراه با پیامبران در قرآن تالیف : عفیف عبد الفتاح .. ترجمه :

رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد

آفتاب: در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه ‏پيامبر هم در نياز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزديک شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزديک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى ‌گذارم و مى‌‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود». 

در حجه‌‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: «مناسک خود را از من ‏فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد». 

روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين ‏و نگرانند. پيامبر در حالى كه به فضل بن عباس و على بن‌ابى‏طالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه‏ جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد». 

روزی ديگر پيامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کليد گنجهای ابدی دنيا و زندگی ابدی در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگی در دنيا و لقای خداوند مخير شده‌ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجيح داده ام». 

در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: 

«اى مردم! آتش فتنه‏‌ها شعله ‏ور گرديده و فتنه‏‌ها همچون پاره‏هاى امواج تاريک شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئيد. آگاه باشيد که من درباره ثقلين از شما می پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می‌کنيد، زيرا که خدای لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشی نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهی نکنيد که به هلاکت می‌رسيد». 

آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرين فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرين روزها پيامبر به علی (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، می‌ترسم طاقت اين کار را نداشته باشم». 

پيامبر (ص) علی (ع) را به خود نزديک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد. 

فردای آن روز بيماری پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد». 

ام سلمه، همسر پيامبر گفت: «علی را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگری نيست». 

هنگامی که علی (ع) آمد، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نواده‌های پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم». 

سرانجام پيامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد. 

به یاد امام حسن مجتبی علیه السلام ابو محمد حسن بن علی بن ابیطالب امام دوم شیعیان. می گویند شبیه ترین سیما به پیامبر و اندامی چون پدرش داشت.او ثمره پیمان زناشویی علی و فاطمه دخت نبی اسلام بود که در سال سوم هجرت در پانزدهم ماه رمضان دیده به جهان گشود.

رسول گرامی اسلام گفته است:هرکس حسن و حسین را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است و هرکس آنان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.اجماع همه علمای مسلمان بر این است که آیه:"قل لا اسئلکم علیه اجرا الا موده فی القربی"من از شما چیزی نمی خواهم مگر دوستی خاندانم را، در وصف خانواده دخت نبی اسلام، همسرش و فرزندان آنان است.هچنین همه مسلمانان بر تصدیق آیه تطهیر:"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت" که خداوند اراده کرده است تا از شما خاندان نبی زشتی و پلیدی را دور سازد،بر وی ساری است. 

پیامبر، او و حسین برادرش را بسیار دوست می داشت تا جایی که چندین بار در تاریخ نقل شده که هنگامی که او با برادرش که کودکانی بیش نبودند به مسجد می آمدند و پیامبر در منبر مشغول وعظ و خطابه بود،کلامش را قطع می کرد تا آن دو را در آغوش بگیرد و دوباره بر منبر می رفت و خطابه را ادامه می داد. 

حسن بن علی با انکه کمتر ازهشت سال از عمرش را با محمد پیامبر(ص) سپری کرد اما در همان هشت سالگی شاهدی بر پیمان جدش با قبیله ثقیف بود.او در زمان عثمان خلیفه سوم در فتح شمال افریقا و طبرستان(شمال ایران) مشارکت داشت.هم چنین در نبرد های صفین(بر علیه معاویه) ، جمل(به رهبری عایشه ام المومنین و طلحه و زبیر اصحاب پیامبر)و خوارج در دوره خلافت پدرش حضور داشت. 

پس از شهادت امام علی مردم کوفه با او بیعت کردند. او کمتر از هفت ماه زمامداری جامعه اسلامی را بر عهده داشت و برای آنچه که خود وی به عنوان ضرورت حفظ خون مسلمانان ذکر کرده است حکومت را با شرایطی و بر ساس پیمان نامه ای به معاویه مصالحه کرد. 

بر اساس این شرایط:" واگذاری خلافت مسلمانان به معاویه برای اداره جامعه اسلامی بر اساس کتاب خدا و وسیره محمد پیامبر(ص) صورت گرفت و از جمله اینکه حکومت بر مسلمانان پس از معاویه به حسن و برادرش حسین می رسد.معاویه باید نسبت به پایان دادن به دشنام دادن به علی در منابر و مساجد پایان دهد.یاران علی و دوستداران او از آزار و گزند در امان باشند و آنان را به اجبار به انجام کاری وادار نسازند." 

برخی از حکمت های امام حسن : 
0 در تنبیه و مجازات عجله نکنید بلکه همیشه فرصتی را برای عذرخواهی و جبران باقی گذارید. 
0 سه چیز موجب هلاکت است:نخوت، آز و حسادت. 
0 اگر مستحبات موجب از دست رفتن واجبات می شود باید آن را ترک کرد. 
0 بر آورده نشدن نیاز آدمی بهتر از درخواست از دیگران. 
0 فرصت ها به سرعت ابر می روند اما به کندی باز می گردند. 
او در طول حیاتش 9 همسر برگزید و 15 فرزند به دنیا آورد و در سال 50 هجری به دست همسرش جعده بنت اشعث مسموم شد. مروان بن حکم از دشمنان آن حضرت پس از رحلتش گفت: کسی را چون او حلیم و کریم ندیده ام. 
درود خداو پیامبرش بر او باد. 

ويژه نامه اسوه مهرباني (ويژه رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله)    منبع:  http://saafi.net

ويژه نامه اسوه مهرباني (ويژه رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله)

 

دوازده نور (دوازده حكمت از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله)

«نداي اسلام از اروپا» (تأليف حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مدظله العالي)

درس‌هايي از عظمت حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله (نوشتاري از معظم له در بيان سيره پيامبر)

 آخرين واژه‌ها (وصاياي پيامبر اكرم به حضرت علي عليهما السلام)

 



دوازده نور (دوازده حكمت از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله)

مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخيهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ؛ هركس آبروي مؤمني را حفظ كند، بدون ترديد بهشت بر او واجب شود. (وسائل الشيعة؛جلد12،باب156)

 

اتّقِ دَعْوَةَ المَظْلُومِ فَإنّما يسال الله حقّه وَ ان الله لَنْ يُضِيع لذي حَق حَقّه؛ از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا مي‌خواهد و خدا حق را از حق‌دار دريغ نمي‌دارد.(نهج الفصاحة، ص161)

 

الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ‏ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ؛ عبادت هفتاد جزء است و بالاتر

ين و بزرگترين جزء آن كسب حلال است.(كافي؛ج5،ص77)

 

اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ‏ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللهِ عَزَّوَجَل‏؛ از فراست مؤمن بترسيد كه چيزها را با نور خداون مي‌نگرد. (كافي؛ج1،ص218)

 

اثْنَان يعجلهُما الله فِي الدُّنيَا البَغيُ وَعُقُوقُ الوالدين؛ دو چيز را خداوند در اين جهان كيفر مي‌دهد: تجاوز (به حقوق ديگران)، و ناسپاسي به پدر و مادر. (نهج الفصاحة؛ ص165)

 

انَّ الدينارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَكا مَنْ كانَ قَبلكُمْ و هُما مُهْلِكاكُمْ؛ همانا دينار و درهم پيشينيان شما را به هلاكت رساند و همين دو نيز هلاك كننده شماست. (كافي؛ج2،ص316)

أحَبُّ الاعْمَال الَي اللهِ أدوَمُها وإن قَلَّ؛ محبوبترين كارها در پيش خدا كاري است كه دوام آن بيشتر است، اگر چه اندك باشد.(نهج الفصاحة؛ص167)

 

أحَبُّ الجِهَاد الَي الله عزّوجل كلمةُ حَقٍّ تُقال لإمام جائر؛ بهترين جهادها در پيش خدا سخن حقي است كه به پيشواي ستمكار گويند. (نهج الفصاحة؛ص169)

 

أَحَبُ‏ الطَّعَامِ‏ إِلَى‏ اللهِ‏ مَا كَثُرَتْ‏ عَلَيْهِ الْأَيْدِي؛ بهترين غذاها در پيش خدا آن است كه گروهي بسيار بر آن بنشيند. (بحار الانوار؛ج59،ب89)

 

آيَةُ المُنَافِق ثَلاثٌ: إذا حَدث كَذب واذا وَعَد أخلف و إذا اؤتمن خَانَ؛ نشان منافق سه چيز است: 1. سخن به دروغ بگويد. 2. از وعده تخلف كند.3. در امانت خيانت نمايد. (نهج الفصاحة؛ص156)

 

لَا يَنَالُ‏ شَفَاعَتِي‏ مَنْ‏ أَخَّرَ الصَّلَاةَ بَعْدَ وَقْتِهَا؛ كسي كه نماز را از وقتش تأخير بيندازد، (فرداي قيامت) به شفاعت من نخواهد رسيد.(وسائل الشيعة؛ ج4،ب1)

خَيرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و كَثُرَ وِفاقُهُ؛ بهترين ياران كسي است كه ناسازگاريش اندك باشد و سازگاريش بسيار.(مجموعه ورام؛ج2)

 

«نداي اسلام از اروپا» (تأليف حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مدظله العالي)


- كتاب مذكور، نشرية مجمع اسلامي جهاني در لندن مي‌باشد كه هنگام سفر فقيه فرزانه آيت الله العظمي صافي گلپايگاني دام ظله العالي به آن شهر در سال 1397 هـ.ق، مجموعه سخنراني‌ها و گفتگوهاي ايشان با مسلمانان مقيم لندن، در نشريه مجمع چاپ شده و در اختيار علاقمندان قرار گرفته است.
معظم له در مقدمه اين كتاب مي‌نويسد:

براي اين‌كه از اين سفر يادگاري خدايي در اينجا گذارده باشم به مناسبت ايام سوگواري ماه صفر و رحلت حضرت خاتم الانبياء، صلي الله عليه و آله مقاله‌اي با حال شدّت كسالت و مرض و نداشتن وسيله‌اي جز قلم و كاغذ تحت عنوان (درسهايي از عظمت پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله) نوشته و به نام هديه حضور برادران و خواهران محترم مسلمان انگلستان تقديم مي‌دارم.

- مطالب گوناگوني از جمله اعتقادي، فلسفة احكام، تاريخ و سيرة پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت ايشان عليهم السلام و ساير مطالب مفيد و ارزنده‌ كه در اين كتاب به چاپ رسيده و براي علاقمندان سودمند است.

- مطالب وزين عقلي و اعتقادي و ديني و مذهبي به خوبي و با بياني روان و روشن در اين مجموعه مطرح شده است.

لينك دانلود كتاب

درس‌هايي از عظمت حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله (نوشتاري از معظم له در بيان سيره پيامبر)

1. عظمت در رسالت و دعوت
در بين دعوت كساني‌كه در تاريخ بشر براي اصلاحات اجتماعي يا انقلابات بنيادي قيام كرده‌اند. دعوتي عالي‌تر و رسالتي انقلابي‌تر و جامع‌تر از رسالت پيغمبر اسلام نبوده است.
اساس عظمت دعوت پيغمبر اسلام دعوت به توحيد و يكتاپرستي است كه در كلمه‌ي طيّبه‌ي (لا اله الاّ الله) خلاصه مي‌شود.كلمه‌اي كه از آن ارزنده‌تر و آزادي بخش‌ترو روشن‌تر و نجات دهنده‌تر نيست. كلمه‌اي كه در آن تمام برابري‌ها و برادري‌ها و الفاز امتيازات پوچ و موهوم نهفته است. كلمه‌اي است كه به‌گفته‌ي كوستاولوبو دانشمند مشهور فرانسوي (در كتاب تمدن اسلام و عرب) در بين اديان تاج افتخاري است كه فقط بر سر اسلام قرار دارد.
كلمه‌اي كه استثمار و استضعاف را محكوم و ريشه‌كن مي‌سازد و هر اطاعتي را كه در اطاعت خدايي و قانون خدايي درج نباشد ناروا و غيرمجاز قرار مي‌دهد.كلمه‌اي كه اعلان آزادي بشر و حقوق انسان‌ها است.كلمه‌اي كه مستبدان را به زانو در آورد و اعلان جنگ داد و بشريت را عليه آنها بسيج كرد.آري حكم مخصوص خدايي است و غير از او كسي كه سزاوار پرستش باشد نيست. همه بايد شعارشان كلمه‌ي (لا اله الاّ الله) باشد. شعاري كه يك فرد عادي را با بزرگترين امپراطوري‌هاي عالم برابر مي‌سازد و شعاري كه هر كس آن را فهميد و درك كرد خدايي را با كسري و قيصر مساوي و برابر و بلكه در ارزش انساني برتر يافت.
2. عظمت در اراده و تصميم
دومين عظمت از عظمت‌هاي پيامبر اسلام عظمت در اراده و تصميم است انجام كارهاي بزرگ و قيام و انقلاب محتاج به اراده قوي و عزم راسخ و تصميم محكم و استوار است. هر چه كاري كه شخص مي‌خواهد انجام بدهد عظيم‌تر باشد تصميم بزرگتر و قوي‌تر مي‌خواهد. بسياري از مردم هستند كه سخن از كار بزرگ و عمل خطيري به ميان مي‌آورند و به ظاهر خدايي را مصمّم بر انجام آن كار نشان مي‌دهند اما در وسط كار تطميعات مالي و يا شهواني يا جاه و مقام يا تهديدات و سختي‌ها و دشواري‌ها و مصائب آن را از كار منصرف و تصميم‌شان را ضعيف و باطل مي‌نمايد.
پيغمبر اسلام به حق در ميان مردان بزرگ تاريخ در تصميم عظيم و يگانه وقتي مأموريت رسالت جهاني در غار حرا به عهده او واگذار شد، وقتي مبارزه با تمام گردن‌كشان و استثمارگران دنيا و مذاهب باطله و منسوخه و عادات سخيفه و زورمندان وحشي و غارت‌گران و آدم‌كشان و العاء رسوم شرك و بت‌پرستي از جانب خدايي جهان به او پيشنهاد شد بدون درنگ پذيرفت و از غار حرا براي انجام آن قيام و انقلاب بزرگ و تاريخي قدم بيرون گذارد و مأموريتي را كه احدي جرأت اظهار آنرا در برابر يك نفر نداشت مصمّمانه بدوش گرفت و در مكه مركز بت‌ها و بت‌پرست‌ها و كساني كه فرخ و افتخارشان آدم‌كشي و قتل و غارت بود، اعلان كرد و بدون خوف و بيم فرياد:
(قولوا لا اله الا الله تفلحوا)
را بلند فرمود.
در اينجا شخص بايد تاريخ را مطالعه كند تا از زبان گوياي تاريخ مصائب و دشواري‌ها و زحمات و رنج‌هايي را كه به پيغمبر در راه اعلام عقيده‌ي توحيد و ابلاغ احكام اسلام رسيد، بشنود.
فشارها و رنج‌هايي كه پيغمبر ديد هر يك از آن ها براي اين كه يك مرد مصمّم را از كار خدايي باز دارد كافي بود او را اذيت مي‌كردند توهين مي‌نمودند، سنگ‌باران مي‌كردند، دروغگو و ساحر و مجنون مي‌خواندند. كساني را كه به او ايمان مي‌آوردند مورد شكنجه و تعذيبات سخت قرار مي‌دادند. سه سال او را و كسان و يارانش را درشعب ابي طالب كه درّه‌اي بود محصور ساخته و با آنها قطع رابطه كردند. ولي محمد صلي الله عليه و آله در تصميم خدايي باقي ماند متزلزل نشد عقب ننشست به آينده اطمينان داشت اميدوار و خوش بين بود كه بر تمام اين موانع و شدائد پيروز مي‌شود. وقتي ديدند تهديد و شكنجه و قطع مواد خوراكي و قطع رابطه، كاري انجام نمي‌دهد و محمد صلي الله عليه و آله را در رسالتش سست نمي‌سازد از راه تطميع جلو آمدند. به ابوطالب گفتند پيشنهاد مي‌دهيم اگر محمد صلي الله عليه و آله مال مي‌خواهد به قدري مال به او بدهيم كه از همه‌ي ما ثروتمندتر شود و اگر زن زيبايي مي‌خواهد زيباترين دوشيزگان را به ازدواج او در مي‌آوريم و اگر رياست و حكومت مي‌خواهد او را بر خدايي حاكم و رئيس قرار مي‌دهيم، خلاصه هر چه بخواهد در اختيار او مي‌گذاريم و اين انقلاب ديني و اجتماعي را كه شروع كرده است تعقيب ننمايد.
وقتي ابوطالب پيشنهاد آنها را به عرض برادر زاده عزيزش رساند و فراهم شدن تمام شئون دنيايي و لذائذ مادي را به او خبر داد و تاريخ را با اين پيشنهاد بر سر دو راهي قرار داد. چه جواب شنيد؟ لحظه خطيري بود كه هر كلمه‌اي بر زبان محمد صلي الله عليه و آله جاري مي‌شد در سرنوشت تاريخ اثر مي‌گذاشت. اگر ابوطالب جواب مثبت مي‌شنيد بت‌ها باقي مي‌ماند و زنده بگور كردن دخترها ادامه مي‌يافت، رياخواري، ظلم و ستم و استضعاف رژيم‌هاي فاسد سلب حقوق ضعفا، همه آزاد مي‌شد و محمد صلي الله عليه و آله هم با گرفتن حق السكوت در خانه مي‌نشست و به عيش و لذت‌راني سرگرم مي‌شد و از نظر سران بت‌پرست‌ها عزت و احترامش فوق العّاده مي‌گشت.
اما محمد صلي الله عليه و آله مأموريتش خدايي بود و تصميمش آسماني بدون ترديد و بدون درنگ به عمويش فرمود اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپم بگذارند كه از دعوت خدايي دست بردارم قبول نخواهم كرد.
آري دنيا و آنچه در آن است از زر و زيور و مال و ثروت و مقام و رياست در چشم مرد حق و بنده حق پشيزي ارزش ندارد و مرد خدايي را فريب نمي‌دهد.
تاريخ زندگي پيغمبر اسلام در همه حالات نمايشگر تصميم و عزم راسخ و پايداري و استقامت او است.
در جنگ احد كه آن چشم زخم بزرگ به سپاه اسلام رسيد محمد صلي الله عليه و آله فقط خدايي را مي‌خواند در جنگ بدر كه قريش و لشگر كفر با ساز و برگ و عِدّه و عُدّه كافي آمده بودند و به ظاهر بر حسب قواي مادي فتح خدايي و شكست مسلمانان را قطعي مي‌دانستند به درگاه خدايي عرض مي‌كرد.
اللهم ان تهلك هذه العصابة لا تعبد
همه جا و در هر ايستگاه عظمت تصميمش نمايان و درخشان بود و در هيچ كجا سست نشد.
3. عظمت در زهد و بي‌اعتنايي به دنيا
در اين عظمت پيامبر گرامي اسلام نمونه و يگانه و سرآمد تمام زهاد بود.
از نشانه‌هاي زهد آن حضرت اين بود كه در آن وقتي كه در اوج عظمت ظاهري و قدرت مادي قرار گرفته بود با دست خدايي نعلين خدايي را مي‌دوخت و لباس خدايي را وصله مي‌كرد و از تجمّلات دنيا پرهيز داشت و اگر زيوري از زيورهاي دنيا را در خانه مي‌ديد مي‌فرمود آنرا از نظر من پنهان كنيد. مبادا كه به ديدن آن مشغول شوم و به ياد دنيا افتم.
بسيار اتفاق مي‌افتاد كه روزها و بلكه ماه مي‌گذشت و در خانه آن حضرت غذايي طبخ نمي‌شد و فقرا و مسمتندان را بر خودش‌ و فاطمه عزيزش و حسن و حسينش مقدم مي‌داشت.
در آن عصر محرومترين طبقات كه از هر جهت حالشان تأسف‌انگيز بود و مورد استضعاف بودند و تحميلات طاقت‌فرسا به آنها مي‌شد. غلامان و بردگان بودند كه افتادگان اجتماع بودند. پيامبر عزيز اسلام كه رسالت و دعوتش در جهت كمك به آنها و آزاد كردن آنها و حفظ حقوقشان قرار داشت و در قرآن مجيد درباره آنها به طور مؤكّد سفارش شده و برنامه‌اي براي آزادي آنها مقرر شده است. در منظر خارجي و خوراك و پوشاك و نشست و برخاست مانند غلامان بود. غذايش از غذاي غلامان خوردني‌تر و لذيذ‌تر نبود و لباسش از لباس آنها بهتر نبود و مانند آنها مي‌نشست. پول و درهم ذخيره نمي‌فرمود آنقدر روي حصير نشسته بود كه بر بدنش اثر گذاشت بود.
پيغمبران ديگر مانند عيسي بن مريم علي نبيّنا و آل و عليه السلام هم زاهد بودند. اما تفاوت عيسي مسيح با پيغمبر اسلام اين است كه عيسي مال و مقامي در اختيار نداشت ولي پيغمبر اسلام قبل از اينكه به رسالت مبعوث شود و در آغاز بعثت ثروت سرشار خديجه را در اختيار داشت و در سال‌هاي پايان عصر تمام شبه جزيره عربستان را و آنچنان زاهد و بي‌اعتنا به دنيا بود. به جوع و گرسنگي عادت داشت و روزه بسيار مي‌گرفت.
4. عظمت و رعايت مساوات و برابري انساني با مردم
در اين عظمت پيغبمر عظيم الشان اسلام يگانه معلم مساوات و برابري بود علاوه بر آنكه به وسيله وحي الهي و آيات قرآن مجيد برابري و مساوات انسان‌ها را اعلام داشت عملاً نيز آنرا به مردم تعليم داد.
در مجالسي كه داشت بالا و پايين نبوده و از چگونگي نشستن آن حضرت و اصحابش پيغمبر شناخته نمي‌شد كه كسي بگويد آنكه مقدم بر همه و بالاي مجلس نشسته است پيغمبر است يا اينكه اغنيا و اقويا به او نزديكتر بنشينند اين حرف‌ها كه هنوز هم در دنياي به اصطلاح متمدّن هوادار دارد در مجلس پيغمبر و مكتب تربيتي او وجود نداشت. فقير و غني و شاه گدا همه ازچشم پيغمبر يكسان بودند.
در جنگ بدر كه مراكب و اسب و شتر مسلمان‌ها كم بود و مطابق نفرات مركب نداشتند و مراكب را بين نفرات به طور متعادل تقسيم كردند به هر دو يا سه نفر يك مركب رسيد كه به تناوب سوار و پياده شوند. از جمله به پيغمبر صلي الله عليه و آله و دو نفر ديگر كه يك نفر از آنها علي عليه‌السلام بود يك مركب رسيد هر وقت نوبت پياده رفتن پيغمبر و فرمانده كل قوا مي‌شد علي عليه السلام و نفر ديگر مي‌گفتند يا رسول الله شما سوار باشيد پياده نشويد ما پياده مي‌آييم اما پيغمبر قبول نمي‌فرمود و پياده مي‌شد و قريب به اين مضمون مي‌گفت نه شما از من در پياده رفتن تواناتريد و نه احتياج من به اجر و ثواب و رحمت خدايي از شما كمتر است. در يكي از غزوات و جنگ‌ها مي‌خواستند گوسفندي را ذبح و طبخ نمايند هر كدام از اصحاب كاري را عهده‌دار شدند پيغمبر فرمود من هم هيزم جمع مي‌كنم. گفتند ما شما را از كار بي‌نياز مي‌سازيم فرمود نمي‌خواهم برشماها امتياز داشته باشم.
مي‌فرمود:
لافضل لعربي علي عجمي، الناس كلهم من آدم و آدم من تراب، الناس كلهم سواسيه كاسنان الشط
همه مردم با هم برابرند كسي را بر كسي برتري نيست.
5. عظمت در اصلاحات بنيادي اجتماعي
در تاريخ رهبران اصلاحات و انقلابات بزرگ احدي نيست كه مانند پيغمبر اسلام در مدتي كوتاه اين همه انقلاب فكري و عملي و اجتماعي بوجود آورده باشد منفلوطي مي‌گويد مردي خدمت رسول خدايي عرض كرد يا رسول الله ما نمي‌دانيم با چه زبان از شما تقدير و تشكر نماييم. شما بر ما حقوق و منت‌هاي بزرگ داريد ما را از زير بار سنگين عادات زشت و غل‌ها و زنجير‌هايي كه خدايي را به آن گرفتار كرده بوديم نجات دادي. سپس داستان دختر هفت ساله‌اش را كه زنده به گور كرده بود به عرض رسانيد و گفت فراموش نمي‌كنم كه وقتي مي‌خواستم دختر زيبا و شيرين زبانم را چال كنم و خاك برويش بريزم دامنم را گرفته بود و التماس مي‌كرد و مي‌گفت پدر چرا با من اين گونه رفتار مي‌كني. اما هرچه گفت و التماس نمود و گريه و زاري كرد نتوانست مرا از آن عمل و جنايت بزرگ و ننگين باز دارد و من با دست خدايي دختر شيرين زبان هفت ساله‌ام رازنده بگور كردم. تو اي پيغمبر بر ما منّت‌ها داري كه ما را از اين عادات پليد و غير انساني نجات دادي.
تولستوي مي‌گويد: شك نيست كه محمد صلي الله عليه و آله از بزرگترين رجال و مرداني است كه خدمات بزرگ به اجتماع كردند. همين‌قدر در فخر او بس است كه امتي را به نور حق هدايت كرد و از خونريزي و زنده به گور كردن دختران و قربان كردن انسان‌ها بازداشت و مردي مانند او سزاوار احترام و اكرام است.
پيغمبر از دنيا نرفته بود كه آئين بت‌پرستي در شبه جزيره عربستان از بين رفت و از بت‌ها اثري نماند و خداپرستي و نماز و روزه و زكات و ساير فرايض و برنامه‌اي اسلام عملي شد و رباخواري موقوف گرديد. مينوشي و ميگساري كه در نهايت رواج بود به محض نزول آيه تحريم خمر متروك گرديد و يك نفر لب به شراب نگذارد و قطره‌اي از آن يافت نمي‌شد در روز اعلام تحريم خمر تمام خمرهاي شراب را خدايي مردم روي زمين ريختند. قماربازي موقوف شد. زنان و دختران عزّت يافتند و به حقوق واقعي يك انسان نايل شدند. بردگان احترام انساني پيدا كرده از ظلم و تحميلات مصونيّت يافتند و برنامه‌اي آزادي آنها با سرعت شروع شد. معاملات بازرگاني‌ها بر اساس صحيح قرار گرفت. از بي‌عفتي‌ها و ناپاكي‌ها و زنا و رفيق گرفتن‌هاي زن‌ها و كارهاي نكوهيده ديگر اثري باقي نماند. تكبر و استبداد ننگ و عار گشت و تواضع و فروتني افتخار شد. قوانين و مقررات ارث و ازدواج و طلاق و جهاد و صلح و وصيت و همه و رهن و مزارعه و مساقات و احياء موات و قضاء و شهادات و غيرها ا جرا شد و ديگر حقوق مالي ايتام پايمال نمي‌شد. ديگر بانوان جزء متروكات مرد شمرده نشدند و با طلاق‌هاي مكرر و نامحدود و رجوع‌هاي پي در پي بلا تكليف و سرگردان نشدند. فقرا و زيردستان اجتماع در مجمتع انساني اسلام در صف اغنياء قرار گرفته و بلكه بر اساس صلاحيّت و شايستگي بر اغنياي امارات مي‌يافتند.
شرح عظمت پيغمبر در اصلاحات بنيادي اجتماعي و انقلاب بي‌توقف هر زمان و هر مكاني اسلام بسيار طولاني است و الحق كه تاريخ احدي از رجال اصلاح و انقلاب را در اين همه رشته‌هاي گوناگون مادي و معنوي و روحي و جسمي و فردي و اجتماعي در اين مدت كوتاه مانند آن حضرت موفق و پيروز نشان نمي‌دهد.
6. عظمت در تشريع قوانين و احكام و شرايع
در بين مشرعين بزرگ و قانونگذاران توفيقي كه نصيب پيغمبر اسلام شد نصيب احدي نشده است.
علاوه بر آنكه قوانيني كه قانونگذاران و مجالس بزرگ مقننه با آن همه عرض و طول وضع مي‌نمايند جامع و كامل و خالي از عيوب و نواقص نيست و موسمي و موقّت است. پس از مدّت كوتاهي به تجديد نظر و اصلاح و بلك الغاء آن محتاج مي‌شوند قانونگذاري كه بتواند در مدت بيست و سه سال با اشتغالات خطير گوناگون كه هر يك براي اينكه تمام وقت شخص را بگيرد و او را از پرداختن نماز و روزه و حج و دعا و معاملات و تجارت و اقتصاد و كشاورزي و دام‌داري و باغ‌داري و همسرداري و فرزند داشتن و ارث و سياست و داوري و حل و فصل دعاوي و اختلافات و كيفر و مجازات و اخلاق و آداب حتي آداب غذا خوردن و لباس پوشيدن و خوابيدن و راه رفتن و نشستن و بيمارداري و بهداشت و احكام اموات و غيره و غيره با گفتار و عمل هزاران هزار مواد جامع و كامل قانون و برنامه‌اي زندگي به بشريت عرضه كند غير از پيغمبر اسلام روي صفحه تاريخ و دنيا ظاهر نشده است. هر كس اين موضوع را باور نمي‌كند مي‌تواند شخصاّ قوانين اسلام را بررسي نمايد و مي‌تواند به نتايج تحقيقات محققان منصف غير مسلمان رجوع نمايد.
اهميت اين موضوع وقتي بيشتر ظاهر مي‌شود كه به وضوح قانونگذاري‌ها و همكاري‌ها و همفكري‌ها و مطالعات و مباحثات دامنه‌داري كه پيرامون يك ماده قانوني مي‌شود و بالاخره به مجالس مقننه ارجاع مي‌گردد و تحت شورها و بررسي واقع مي‌شود توجه نماييم.
آيا اين عظمت نيست كه شخصي بدون مشاور و معاون و بدون سابقه مطالعات قانوني و ديدن دانشكده‌هاي حقوق و بدون سابقه بررسي‌هاي بهداشتي و اجتماعي و تجارب قضائي و مالي و غيره در تمام جهات و حقوق مردم قوانيني عرضه بدارد كه هنوز پس از چهارده قرن زنده و انساني‌ترين قانون اجتماع و اصول و مواد آن مورد تصديق و حمايت حقوق دانان جهان و به عقيده‌ي اهل تحقيق و انصاف يگانه راه حل مشكلات كنوني بشريت باشد.
واقعا اين عظمت حيرت‌ انگيز است و دليل به روحي الهي و رسالت آسماني است.
7. عظمت در علوم و معارف
اسلام دين علم است. دين معارف است. يكي از عظمت‌هاي حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله اين است كه معارفي كه در قسمت الهيات و خداشناسي و مبداء و معاد و رشته‌هاي ديگر عرضه داشته است استوارترين و منطقي‌ترين معارف است.
پيغمبر اسلام مسلم است كه درس نخوانده بود و اصلاً شبه جزيره عربستان محل درس نبود و اگر كسي هم مي‌توانست چند كلمه‌اي بنويسد چيزي نبود و او را از علوم و معارف بهره‌مند نمي‌كرد مانند ميليون‌ها افرادي كه سواد خواندن و نوشتن دارند اما از حقايق و معارف بهر‌ه‌اي ندارند. اين علومي كه از پيغمبر اسلام ظاهر شده و در كتاب آسماني او شرح و بيان گرديده است با سال‌ها تحصيل در دانشگاه‌هاي الهيات و تحقيق در رشته‌هاي مختلف فلسلفه و حقوق و علوم فراهم نمي‌شود.
صحيح‌ترين و محكم‌ترين عقايد را در قسمت الهيات و فلسفه نظري و در قسمت اخلاق و حكمت عملي در اختيار بشر گذارد. و در رشته‌هاي مختلف علوم كه بسياري از آن سال‌ها و قرن‌ها بعد كشف و بر بشر معلوم شده مثل جنين شناسي، نبات شناسي، معرفت اعضاء، كيهان شناسي، عدد ستارگان، مسئله تسخير فضا، طرز جلوگيري از بيماري‌هاي مسري و موجودات ذره‌بيني و و و، آنقدر در قرآن مجيد و احاديث شريف بيانات و مطالب ارزنده موجود است كه شرحش را در كتاب‌هايي كه دانشمندان مطلع در اين موضوع نوشته‌اند بايد خواند و بهتر اين است كه در اين موضوع چون هر چه كلام را مبسوط كنيم مختصر كرده‌ايم به دو شعر حافظ شيرازي اكتفا نماييم.
ستــــاره بدرخشيــــد و ماه مجــــلس شد
دل رميــــده ما را انيــــس و مونــــس شد
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشـت
به غمـــزه مسئلـــه امور ضــد مـدرس شد
در اينجا براي اينكه مقاله طولاني نشود سخن را كوتاه مي‌كنيم و از بيان ساير نواحي عظمت رسول گرامي اسلام مانند عظمت استقامت و شجاعت و تقوا و عبادت و صداقت و امانت و عفو و گذشت و خلق عظيم و معجزات آن حضرت و عظمت‌هاي قرآن مجيد كه معجزه جاودان و دليل صحت نبوت تمام انبياء است صرف نظر مي‌نماييم.در جايي كه بيگانگان زبان به تعظيم و اعتراف بگشايند. و شاعر دانشمند مسيحي در قصيده‌اي كه در مدح پيغمبر اسلام مي‌سرايد مي‌گويد.
اني مسيـــحي اهل محمدا
و اراه في سفز العلا عنوانا
من مسيـحي هستم و محمد را تجليل مي‌كنم
و او را سرآغاز علو و بلنـــدي مقام مي‌دانم
و دكتر شبلي شميل طبيعي در قصيده‌اي كه عظمت‌هاي آن حضرت را ستوده است بگويد.
من دونه الا بطال في كل الوري
من حاضــــر او غائــب ادات
يعني تمام مردان بزرگ دنيا و قهرمانان گذشته و حال و آينده مقامشان و شأنشان و شخصيتشان مديون مقام اعلاي محمد صلي الله عليه و آله است.
معلوم است كه مسلمانان بايد چه قدر حق شناس زحمات و هدايت‌ها و راهنمايي‌هاي آن حضرت باشند.
اميد است در اين عصر مسلمانان آگاه و فداكار خصوص نسل جوان رسالت اسلام را به مردم دنيا برسانند و تمام نقاط را به انوار هدايت آن متصل سازند و اعصار طلايي ايمان و عمل را متعهدانه تجديد نمايند.

منبع: نداي اسلام از اروپا؛ تأليف حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مدظله العالي

 

آخرين واژه‌ها (وصاياي پيامبر اكرم به حضرت علي عليهما السلام)
1. الصبر علي الدنيا؛ به علي عليه السلام امر فرمود تا در سختي دنيا صبور باشد. دنيا حامل مشكلات و مصائبي براي امام مؤمنان عليه السلام بود و مقدرات سخت و شكننده و حوادث سهمگيني براي وي آماده كرده بود.

2. و بحفظ فاطمه؛ يعني پيامبر صلي الله عليه و آله علي عليه السلام را به حفظ و نگهداري فاطمه سلام الله عليها امر كرد و گويا با چشمانِ غيب‌بينِ خود ملاحظه مي‌كرد كه چه فاجعه‌اي روي خواهد داد و مشاهده مي‌كرد بيت فاطمه را هتك مي‌كنند و انواع اذيت‌ها، آزارها و ضرب و شتم‌ها را در مورد او اعمال مي‌نمايند؛ از اين رو او را به حفاظت فاطمه عليها السلام توصيه كرد.

3. و بجمع القرآن؛ ديگر اينكه قرآن را جمع كند تا چيزي از آن از دست نرود و ضايع نگردد. چه بسا كساني بودند كه دوست داشتند قرآن، متفرّق باشد تا شايد قسمت يا قسمت‌هايي از آن باقي نماند و يا از بين برود و در نتيجه به مراد و مقصود خود نائل گردند. به راستي كساني‌ كه بهترين يادگار پيامبر را ـ كه خود شنيده بودند رسول خـدا او را پارة تـن خود مي‌ناميـد ـ از بين بردند چه باكي داشتندكه قرآن يا دست كم قسمتي از آن را از بين ببرند.

4. و بقضاء دينه؛ پيامبر به علي عليهما السلام وصيت فرمود كه ديون وي را ادا كند.
5. و بغسله؛ و نيز وصيت كردند كه امير المؤمنين وي را غسل دهد تا مبادا كسي تصور كند كه غسل، ويژه‌ي ديگران است و پيامبر اكرم بدان نياز ندارد؛ از اين رو به اين موضوع به طور خاص وصيت كردند.

6. و بحفظ الحسن و الحسين؛ از ديگر مواد وصيت آن حضرت اين بود كه علي عليه السلام از حسن و حسين كمال محافظت را بنمايد و نگذارد كه آن دو عزيز پيامبر و دو ريحانه‌ي رسول خدا صدمه‌اي ببينند و كسي به آنها ظلم و ستم كند. و چه گويم كه اميرالمؤمنين عليه السلام تا چه حد موفق شد كه از آن دو عزيز پيامبر نگهداري كند و نگذارد كه مورد ظلم و ستم قرار بگيرند.

نماز آخرين كلام پيامبر خاتم

جابر بن عبدالله مي‌گويد: كعب الاحبار از عمر پرسش‌كرد: «آخرين سخن پيامبر چه بود؟» او گفت: «از علي عليه السلام بپرس!» كعب به نزد حضرت علي عليه السلام آمد و همين پرسش را از آن حضرت نمود. علي عليه السلام فرمود:
اسندت رسول الله الي صدري فوضع رأسه علي منكبي فقال: الصلاة الصلاة
رسول خدا را به سينه خود گرفتم پس سر مباركش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز.

 

منبع: «سيري گذرا در سيره‌ي رسول الله(ص) »؛ اثر آيت الله كريمي جهرمي
 

سلام برعقیله بنی هاشم زینب کبری (س)




بر آل عبا تو نور عيني زینب

تو پشت و پناه عالميني زینب

در فضل و شرافتت همين بس باشد

اينکه تو شريکة الحسيني زینب

*



خورشيد نجابت و ادب یا زینب

با فضل و وقار، منتجب یا زینب

در اوج شکوه مثل کوهی بانو

هستی تو عقيلة العرب! یا زینب

*

ای آینه عصمت زهرا! زینب

در صبر و وفا بدون همتا! زینب

تو محرم رازهای مولا بودی

چون فاطمه ای ام ابیها! زینب

*

تو مهر قبول کربلايي زینب

زهراي بتول کربلايي زینب

اي وارث نهضت حسين بن علي!

در شام، رسول کربلايي زینب


السلام علیک یا ابا صالح المهدی

شناسنامه  امام كاظم (عليه السلام )

 شناسنامه امام كاظم (عليه السلام )

نام : موسي ( عليه السلام )
لقب : كاظم
پدر : صادق ( عليه السلام )
مادر حميده
تولد : صفر 128 هجري
محل تولد روستاي ابواء ( بين مكه و مدينه )
مدت امامت : 35 سال
مدت عمر : 55 سال
شهادت 25 رجب 183 هجري
مرقد مطهر : كاظمين


ويژه نامه ولادت امام محمد باقر(ع)   منبع:http://nahadrey.ir

ولادت امام محمد باقر(ع)

                                           ويژه نامه ولادت امام محمد باقر(ع)

 

زندگی اجتماعی امام باقر(ع)

اینان گمان می‏کنند که تلاش برای تأمین معاش و کسب روزی، مخالف زهد و توکل است، و وظیفه انسان فقط ذکر گفتن و پرداختن به نماز و روزه می‏باشد و روزی از هر جا که باشد می‏رسد ! ولی برنامه امامان (علیهم السّلام)، و از جمله امام باقر (علیه السّلام) غیر از این بوده است.آنان، در اوج زهد و تقوا و در نهایت عبادت و بندگی خدا، اهل کار و تلاش بوده‏اند، و از این که دیگران روزی آنها را تأمین کنند و خرج زندگی ایشان را بپردازند، بشدت بیزار بوده‏اند.

کرامات امام محمد باقر(ع)

امام باقر علیه السلام فرمود: روزها می‏گذرد تا آن گاه که وی بر مردم حکومت می‏کند. او بر گرده مردم سوار می‏شود و شرق و غرب این دیار را تصاحب می‏کند و طول عمر نیز خواهد داشت. او آن چنان گنجینه‏ها را از اموال انباشته می‏کند که قبل از او کسی چنین نکرده است. داود بن سلیمان این خبر را به منصور دوانیقی رسانید. دوانیقی با دستپاچگی تمام به نزد امام آمد و عرضه داشت: جلال و عظمت‏شما مانع شد که در محضر شما بنشینیم! و بعد با اشتیاق تمام از امام باقر علیه السلام پرسید: این چه خبری است که داود به من داد؟

امام باقر(ع) و فرق و مذاهب

حاضران هريك ايستادند و در فضيلت علي عليه السلام سخن ها ايراد كردند. با اين زمينه و فضايي كه امام باقرعليه السلام پديد آورد، آن مرد، كه بزرگ خوارج آن محفل به شمار مي آمد، از جاي برخاست و گفت: من به فضايل و ارزش هاي علي عليه السلام بيش از اين جمع آگاهم و روايت هاي بيشتري مي دانم؛ ولي اينها مربوط به زماني است كه علي عليه السلام هنوز حكميّت را نپذيرفته و با پذيرش حكميّت كافر نشده بود!

امام باقر(ع) و نشر فرهنگ شيعى

او كه از رجال و بزرگان تابعين به شمار مى‏رفت و از اصحاب على (علیه السّلام) شمرده مى‏شد، به بازگرداندن فدك به اهل‏بيت (عليهم‏السلام) و تدوين حديث كمربست. امام باقر (علیه السّلام) از اين فرصت استثنايى كمال بهره‏را برد و بيان احاديث را آغاز كرد و راويان مختلف از ايشان ده‏ها هزار حديث نقل كردند. در واقع، امام باقر (علیه السّلام) نماينده مكتب اهل‏بيت (عليهم‏السلام) و نخستين سرو سامان دهنده احاديث تابناك معصومان (عليهم‏السلام) بود.

زندگینامه حضرت امام محمد باقر(ع)    منبع:http://www.atcce.com

زندگینامه حضرت امام محمد باقر(ع)  

 

نام مبارک امام پنجم محمد بود .

 

لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ,بدین جهت که : دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .

 

القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کردهاند که هریک بازگوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .

 

کنیه امام ابوجعفر بود .

 

مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى ( ع )است .

 

بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع )و از سوى پدر به امام حسین ( ع ) میرسید .

 

پدرش حضرت سیدالساجدین , امام زین العابدین , على بن الحسین ( ع ) است .

 

تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدینه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک میشد .

 

دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95 هجرى که سال درگذشت امام زین العابدین ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114 ه . یعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است .

 

در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفرصادق ( ع ) مسائلى مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسى و ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و دیگران مطرح است , ترجمه کتابهاى فلسفى و مجادلات کلامى در این دوره پیش میآید , و عدهاى از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا میشوند .

 

قاضیها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدیدمیآیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر مینماید , و تعلیمات قرآنى - به ویژه مسأ له امامت و ولایت را , که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا , افکار بسیارى از حق طلبان را به حقانیت آل على ( ع ) متوجه کرده بود , و پرده از چهره زشت ستمکاران اموى ودین به دنیا فروشان برگرفته بود , به انحراف میکشاندند و احادیث نبوى را دربوته فراموشى قرار میدادند .

 

برخى نیز احادیثى به نفع دستگاه حاکم جعل کرده ویا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مینمودند .

 

اینها عواملى بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنهابایستند .

 

بدین جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وى امام جعفر صادق ( ع )از موقعیت مساعد روزگار سیاسى , براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى و معارف حقه بهره جستند , و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایهریزى نمودند .

 

زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقى تعلیمات پیامبر( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند , و میبایست به تربیت شاگردانى عالم و عامل و یارانى شایسته و فداکار دست یازند , و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوین و تدریس کنند .

 

به همین جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء ودانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود .

 

در مکتب تربیتى امام باقر ( ع ) علم و فضیلت به مردم آموخته میشد .

 

ابوجعفر امام محمد باقر ( ع )متولى صدقات حضرت رسول ( ص ) و امیرالمؤمنین ( ع ) و پدر و جد خود بود واین صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم میکرد , و اداره آنهارا از جهت مالى به عهده داشت .

 

امام باقر ( ع ) داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود .

 

سیرت و صورتش ستوده بود .

 

پیوسته لباس تمیز و نومیپوشید .

 

در کمال وقار و شکوه حرکت میفرمود .

 

از آن حضرت میپرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش میپوشید , تو چرا لباس فاخر بر تن میکنى ؟ پاسخ میداد : مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز , که محرومان و فقرا و تهیدستان زیادبودند , چنان بود .

 

من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار , نمیتوانم تعظیم شعائر دین کنم .

 

امام پنجم ( ع ) بسیار گشادهرو و با مؤمنان و دوستان خویش برخورد بود .

 

با همه اصحاب مصافحه میکرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق میفرمود .

 

در ضمن سخنانش میفرمود : مصافحه کردن کدورتهاى درونى را از بین میبرد و گناهان دوطرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - میریزد .

 

امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین وعیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى , کمال مواظبت را داشت .

 

میخواست سنتهاى جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقى را به مردم تعلیم نماید .

 

در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستانها بیرون میرفت , و باکارگران و کشاورزان بیل میزد و زمین را براى کشت آماده میساخت .

 

آنچه ازمحصول کشاورزى - که با عرق جبین و کد یمین - به دست میآورد در راه خدا انفاق میفرمود .

 

بامداد که براى اداى نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) میرفت , پس از گزاردن فریضه , مردم گرداگردش جمع میشدند و از انوار دانش و فضیلت اوبهرهمند میگشتند .

 

مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهاى دیگر اسلامى درواژگون جلوه دادن حقایق اسلامى - با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خودفروخته - کوشش بسیار کردند .

 

ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهاى بیسابقه آل ابوسفیان , که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت ( ع ) توجه کردند , در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأ له امامت و رهبرى , که تنها شایسته امام معصوم است , سعى بلیغ کردندو معارف حقه اسلامى را - در جهات مختلف - به مردم تعلیم دادند ; تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جایى رسید که فرزند گرامى آن امام , حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد پایهگذارى نمود , و احادیث و تعلیمات اسلامى را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد .

 

امام سجاد ( ع )با زبان دعا و مناجات و یادآورى از مظالم اموى و امر به معروف و نهى از منکرو امام باقر ( ع ) با تشکیل حلقههاى درس , زمینه این امر مهم را فراهم نمود ومسائل لازم دینى را براى مردم روشن فرمود .

 

رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینى وحى الهى وظایفى را که فرزندان و اهل بیت گرامیاش در آینده انجام خواهند داد و نقشى را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت , ضمن احادیثى که از آن حضرت روایت شده , تعیین فرموده است .

 

چنان که در این حدیث آمده است : روزى جابر بن عبدالله انصارى که در آخر عمر دو چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفیاب شد .

 

صداى کودکى را شنید , پرسید کیستى ؟ گفت من محمد بن على بن الحسینم , جابر گفت : نزدیک بیا , سپس دست او راگرفت و بوسید و عرض کرد : روزى خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم .

 

فرمود : شاید زنده بمانى و محمدبن على بن الحسین که یکى از اولاد من است ملاقات کنى .سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد .علم و دین را نشر بده .

 

امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینى و تعلیم حقایق قرآنى و احادیث نبوى ( ص ) پرداخت .

 

این جابر بن عبدالله انصارى همان کسى است که در نخستین سال بعد از شهادت حضرت امام حسین ( ع ) به همراهى عطیه که مانند جابر از بزرگان و عالمان باتقوا و از مفسران بود , در اربعین حسینى به کربلا آمد و غسل کرد , و در حالى که عطیه دستش را گرفته بود در کنار قبر مطهر حضرت سیدالشهداء آمد و زیارت آن سرور شهیدان را انجام داد .

 

بارى , امام باقر علیه السلام منبع انوار حکمت و معدن احکام الهى بود .

 

نام نامى آن حضرت با دهها و صدها حدیث و روایت وکلمات قصار و اندرزهایى همراه است , که به ویژه در 19 سال امامت براى ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شایسته خود بیان فرموده است .

 

بنا به روایاتى که نقل شده است , در هیچ مکتب و محضرى دانشمندان خاضعتر و خاشعتر ازمحضر محمد بن على ( ع ) نبودهاند .

 

در زمان امیرالمؤمنین على ( ع ) گوئیا , مقام علم و ارزش دانش هنوز -چنان که باید - بر مردم روشن نبود , گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگناى حیات مادى بیرون ننهاده و از زلال دانش علوى جامى ننوشیده بودند , و در کنار دریاى بیکران وجود على ( ع ) تشنه لب بودند و جز عدهاى معدود قدر چونان گوهرى رانمیدانستند .

 

بی جهت نبود که مولاى متقیان بارها میفرمود : سلونى قبل از تفقدونى پیش از آنکه من را از دست بدهید از من بپرسید .

 

و بارها میگفت : من به راههاى آسمان از راههاى زمین آشناترم .

 

ولى کو آن گوهرشناسى که قدر گوهر وجودعلى را بداند ؟ اما به تدریج , به ویژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بیت و معارف اسلامى را درک میکردند , و مانند تشنه لبى که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد , زلال گواراى دانش امام باقر ( ع ) را دریافتند و تسلیم مقام علمى امام ( ع ) شدند , و به قول یکى از مورخان : مسلمانان در این هنگام از میدان جنگ و لشکر کشى متوجه فتح دروازههاى علم و فرهنگ شدند .

 

امام باقر ( ع ) نیز چون زمینه قیام بالسیف ( قیام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبودحماسه آفرینان - فراهم نبود , از این رو , نشر معارف اسلام و فعالیت علمى راو هم مبارزه عقیدتى و معنوى با سازمان حکومت اموى را , از این طریق مناسبترمیدید , و چون حقوق اسلام هنوز یک دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود , به فعالیتهاى ثمر بخش علمى در این زمینه پرداخت .

 

اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و سیر تعلیمات او - در ابعاد و مرزهاى مختلف - بر ضرر حکومت بود , مورد اذیت و ایذاء دستگاه قرار میگرفت .

 

در عین حال امام هیچگاه از اهمیت تکلیفى شورش ( علیه دستگاه ) غافل نبود , و از راه دیگرى نیز آن را دامن میزد : و آن راه , تجلیل و تأ یید برادر شورشیاش زید بن على بن الحسین بود .

 

روایاتى در دست است که وضع امام محمد باقر ( ع ) که خود - در روزگارش - مرزبان بزرگ فکرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصیل اسلامى و جهان بینى خاص قرآن , و تنظیم مبانى فقهى و تربیت شاگردانى مانند امام شافعى و تدوین مکتب داشته , موضع انقلابى برادرش زید را نیز تأ ییدمیکرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر ( ع ) میفرمود : خداوندا پشت من را به زید محکم کن .

 

و نیز نقل شده است که روزى زید بر امام باقر ( ع ) وارد شد , چون امام ( ع ) زید بن على را دید , این آیه را تلاوت کرد : یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله .

 

یعنى : اى مؤمنان , بر پاى دارندگان عدالت باشید و گواهان , خداى را .

 

آنگاه فرمود : انت و الله یا زید من اهل ذلک , اى زید , به خدا سوگندتو نمونه عمل به این آیهاى .

 

میدانیم که زید برادر امام محمد باقر ( ع ) که تحت تأ ثیر تعلیمات ائمه ( ع ) براى اقامه عدل و دین قیام کرد .

 

سرانجام علیه هشام به عبدالملک اموى ,در سال ( 120 یا 122 ) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج کرد و دستگاه جبار , ناجوانمردانه او را به قتل رساند .

 

بدن مقدس زید را سالها بر دار کردند و سپس سوزانیدند .

 

و چنانکه تاریخ مینویسد : گرچه نهضت زید نیز به نتیجهاى نینجامید و قیامهاى دیگرى نیز که در این دوره به وجود آمد , از جهت ظاهرى به نتایجى نرسید , ولى این قیامها و اقدامها در تاریخ تشیع موجب تحرک و بیدارى و بروز فرهنگ شهادت علیه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شیعه را درجوشش و غلیان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاریخ شیعه ادامه داده است .

 

امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به این قیامها دست نیازیدند , که زمینه را مساعد نمیدیدند , ولى در هر فرصت و موقعیت به تصحیح نظر جامعه درباره حکومت و تعلیم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار , که نوعى دیگر از مبارزه است , دست زدند .

 

چه در این دوره , حکومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسیان دامنگیر آنان شده بود , از این رو بهترین فرصت براى نشرافکار زنده و تربیت شاگردان و آزادگان و ترسیم خط درست حکومت , پیش آمده بود و در حقیقت مبارزه سیاسى به شکل پایهریزى و تدوین اصول مکتب - که امرى بسیار ضرورى بود - پیش آمد .

 

اما چنان که اشاره شد , دستگاه خلافت آنجا که پاى مصالح حکومتى پیش میآمدو احساس میکردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمیگیرد و خط صحیح را در شناخت امام معصوم ( ع ) و امامت که دنباله خط رسالت و بالاخره حکومت الله است تعلیم میدهد , تکان میخوردند و دست به ایذاء و آزار وشکنجه امام ( ع ) میزدند و گاه به زجر و حبس و تبعید ... براى شناخت این امر , به بیان این واقعه که در تاریخ یاد شده است میپردازیم : در یکى از سالها که هشام بن عبدالملک , خلیفه اموى , به حج میآید , جعفر بن محمد , امام صادق , در خدمت پدر خود , امام محمد باقر , نیز به حج میرفتند .

 

روزى در مکه , حضرت صادق , در مجمع عمومى سخنرانى میکند و در آن سخنرانى تأ کید بر سر مسأ له پیشوایى و امامت و اینکه پیشوایان بر حق و خلیفههاى خدا در زمین ایشانند نه دیگران , و اینکه سعادت اجتماعى و رستگارى در پیروى از ایشان است و بیعت با ایشان و ... نه دیگران .

 

این سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته میشود , آن هم در مکه در موسم حج , طنینى بزرگ مییابد و به گوش هشام میرسد .

 

هشام در مکه جرأ ت نمیکند و به مصلحت خود نمیبیند که متعرض آنان شود .

 

اما چون به دمشق میرسد , مأ مور به مدینه میفرستد و از فرماندارمدینه میخواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کرد , و چنین میشود .

 

حضرت صادق ( ع ) میفرماید : چون وارد دمشق شدیم , روز چهارم ما را به مجلس خود طلبید .

 

هنگامى که به مجلس او درآمدیم , هشام بر تخت پادشاهى خویش نشسته و لشکر و سپاهیان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود , و در دو صف دربرابر خود نگاه داشته بود .

 

نیز دستور داده بود تا آماج خانهاى ( جاهایى که درآن نشانه براى تیراندازى میگذارند ) در برابر او نصب کرده بودند , و بزرگان اطرافیان او مشغول مسابقه تیراندازى بودند .

 

هنگامى که وارد حیاط قصر او شدیم , پدرم در پیش میرفت و من از عقب او میرفتم , چون نزدیک رسیدیم , به پدرم گفته : شما هم همراه اینان تیر بیندازید پدرم گفت : من پیر شدهام .

 

اکنون این کار از من ساخته نیست اگر من را معاف دارى بهتر است .

 

هشام قسم یاد کرد : به حق خداوندى که ما را به دین خود و پیغمبر خود گرامى داشت , تورا معاف نمیدارم .

 

آنگاه به یکى از بزرگان بنى امیه امر کرد که تیر و کمان خود را به او ( یعنى امام باقر - ع - ) بده تا او نیز در مسابقه شرکت کند .

 

پدرم کمان را از آن مرد بگرفت و یک تیر نیر بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشید و بر میان نشانه زد .

 

سپس تیر دیگر بگرفت و بر فاق تیر اول زد ... تاآنکه نه تیر پیاپى افکند .

 

هشام از دیدن این چگونگى خشمگین گشت و گفت : نیک تیر انداختى اى ابوجعفر , تو ماهرترین عرب و عجمى در تیراندازى .

 

چرامیگفتى من بر این کار قادر نیستم ؟ ...

 

بگو : این تیراندازى را چه کسى به تویاد داده است .

 

پدرم فرمود : میدانى که در میان اهل مدینه , این فن شایع است .

 

من در جوانى چندى تمرین این کار کردهام .

 

سپس امام صادق ( ع ) اشاره میفرماید که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد .

 

در همان محفل هشام بر سر مقام رهبرى و خلافت اسلامى با امام باقر ( ع ) سخن میگوید .

 

امام باقر درباره رهبرى رهبران بر حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و اینکه رهبر یک اجتماع اسلامى باید چگونه باشد , سخن میگوید .

 

اینها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام -بیش از پیش ناراحت میکند .

 

بعضى نوشتهاند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند .

 

و چون به او خبر میدهند که زندانیان دمشق مرید و معتقد به امام ( ع ) شدهاند , امام را رها میکند و به شتاب روانه مدینه مینماید .

 

و پیکى سریع , پیش از حرکت امام از دمشق , میفرستد تا در آبادیها و شهرهاى سر راه همه جا علیه آنان ( امام باقر و امام صادق ع ) تبلیغ کنند تا بدین گونه ,مردم با آنان تماس نگیرند و تحت تأ ثیر گفتار و رفتارشان واقع نشوند .

 

با این وصف امام ( ع ) در این سفر , از تماس با مردم - حتى مسیحیان - و روشن کردن آنان غفلت نمیورزد .

 

جالب توجه و قابل دقت و یادگیرى است که امام محمد باقر ( ع ) وصیت میکند به فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) که مقدارى از مال او را وقف کند , تاپس از مرگش , تا ده سال در ایام حج و در منى محل اجتماع حاجیها براى سنگ انداختن به شیطان ( رمى جمرات ) و قربانى کردن براى او محفل عزا اقامه کنند .

 

توجه به موضوع و تعیین مکان , اهمیت بسیار دارد .

 

به گفته صاحب الغدیر -زنده یاد علامه امینى - این وصیت براى آن است که اجتماع بزرگ اسلامى , در آن مکان مقدس با پیشواى حق و رهبر دین آشنا شود و راه ارشاد در پیش گیرد , واز دیگران ببرد و به این پیشوایان بپیوندد , و این نهایت حرص بر هدایت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى .

 

شهادت امام باقر ( ع )

حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع ) زندگى کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت , نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامى , تعلیم شاگردان , رهبرى اصحاب و مردم , اجرا کردن سنتهاى جد بزرگوارش در میان خلق , متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم , که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است , پرداخت و لحظهاى از این وظیفه غفلت نفرمود .

 

سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست .

 

پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنارپدر بزرگوارش - به خاک سپردند .

 

زنان و فرزندان

فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشتهاند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق ( ع ) و عبدالله که مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر بود .

 

ابراهیم و عبیدالله که از ام حکیم بودند و هر دو در زمان حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند .

 

على و زینب و ام سلمه که از ام ولد بودند

 

ویژه نامه ولادت امام محمد باقر علیه السلام  منبع:http://moraffah.blogfa.com/

به مناسبت ولادت با سعادت حضرت علم ، امام محمد باقر علیه السلام ، اشعاری از شاعران معاصر کشورمون رو برای شما عزیزان آماده کرده ایم که امیدواریم از خواندن اشعار لذت ببرید

کبوتر دل - فولادی

بوی نسیم - فائز شوشتری

بحر دانش - ژولیده نیشابوری

بوی بهشت - یوسف رحیمی

بهار چهارده فصل - رحمان نوازنی

درّ دریای حقیقت - صغیر اصفهانی

خوشتر از دم عیسی - غلامرضا سازگار

 

 برای مشاهده ویژه نامه ولادت امام محمد باقر علیه السلام سال 91 کلیک کنید


یوگرافی امامان(جدولی)

یوگرافی امامان(جدولی)

ویژه نامه ولادت باسعادت امام محمد باقرعلیه السلام  منبع:http://tebyan.net

  • :

دانشنامه جامع امام هادی(ع)  منبع:پایگاه جامع عاشورا به آدرس http://www.ashoora.ir

دسته بندی دانشنامه امام هادی علیه السلام

دانشنامه جامع امام جواد(ع)  منبع:پایگاه جامع عاشورا به آدرس http://www.ashoora.ir

دسته بندی دانشنامه امام جواد علیه السلام

دانشنامه جامع امام صادق (ع)  منبع:پایگاه جامع عاشورا به آدرس http://www.ashoora.ir

دسته بندی دانشنامه امام جعفر صادق علیه السلام

دانشنامه جامع امام محمد باقر (ع) منبع:پایگاه جامع عاشورا به آدرس http://www.ashoora.ir

دسته بندی دانشنامه امام باقر علیه السلام

دانشنامه جامع امام سجاد(ع)  منبع:پایگاه جامع عاشورا به آدرس http://www.ashoora.ir

دسته بندی دانشنامه امام سجاد علیه السلام

دانشنامه جامع امام حسن مجتبی علیه السلام  منبع:پایگاه جامع عاشورا به آدرس http://www.ashoora.ir

دسته بندی دانشنامه امام حسن مجتبی علیه السلام

دانشنامه جامع امام علی علیه االسلام   منبع:پایگاه جامع عاشورا

دسته بندی دانشنامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام

آخرین وصیت امام حسین چه بود؟



 

 

 

امام سجاد فرمود:پدرم علی بن الحسین علیهما السلام در آستانه شهادت مرا در آغوش گرفت و به سینه چسباند، سپس گفت: ای فرزندم! ترا وصیت

می کنم به آن چه پدرم در لحظه شهادت به من وصیت کرد و به آن چه پدرش به او وصیت کرده بود، او گفت:

"ای فرزندم! از ظلم به کسی که در برابر تو یاوری جز خدا ندارد، بپرهیز!"

در این حدیث شریف آخرین پیام هر امام معصوم (ع) در هنگام شهادت به فرزند خویش نهفته است. مطابق این حدیث آخرین وصیت امیرالمومنان امام علی (ع) به امام حسین (ع)، و آخرین وصیت امام حسین (ع) به امام سجاد (ع)، و آخرین وصیت امام سجاد (ع) به امام باقر (ع) نفی ظلم است. سخن پایانی هر امام به امام پس از خود خویشتن داری از ظلم است. آخرین سخن امام حسین (ع) در روز عاشورا در سرزمین کربلا به امام سجاد(ع) دوری از ظلم و ستم بوده است. عزاداران و سوگواران حضرت ابا عبدا... الحسین (ع) باید از این آخرین کلام الهی رهبر انقلاب عاشورا درس بگیرند و هیچ گاه به یکدیگر ظلم نکنند. ستمگری و ظلم به ضعیفان و بیچارگان بدترین و زشت ترین کار آدمیان است و امام حسین(ع) همگان را از چنین ظلمی بازداشته اند. منطق عاشورا عدالت طلبی و کوبیدن ظلم است. ظلم حاکمان و صاحبان قدرت به بی پناهان و بیچارگان و درماندگان و فقیران جامعه، آثار زیان بار و منفی فراوانی دارد. کینه ها و عقده های انباشته شده در دل و بیماری های عصبی و افسردگی مظلومان، حاصل ظلم قدرتمندان به درماندگان است. فلسفه انقلاب عاشورا امر به معروف و نهی از منکر است و پست ترین منکر «ظلم» است و زشت ترین ظلم نیز ستم اقویا نسبت به ضعیفان است.

زندگي نامه امام زمان(ع)  منبع:http://taleghani.parvareshi91.loxblog.com


 

 

نام: محمد بن الحسن .
کنیه: ابوالقاسم
.
امام زمان(ع) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب: مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغرى ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بیش از ۱۸۰لقب براى امام زمان(ع) بیان شده است.
منصب: معصوم چهاردهم، امام دوازدهم شیعیان و بر پاکننده اولین حکومت واحده جهانى در دوره آخر الزمان.
تاریخ ولادت: نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى.
برخى روز تولد آن حضرت را هشتم شعبان و برخى دیگر ۲۳ رمضان دانسته‏اند. سال تولد آن حضرت را نیز برخى ۲۵۶ و برخى ۲۵۸ دانسته‏اند.

 

 

 

 

محل تولد: سامرا (در سرزمین عراق کنونى).
نسب پدرى: ابو محمد، حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب(ع)
نام مادر: نرجس. نام اصلىِ وى ملیکه، دختر یشوعاى، فرزند قیصر روم است. برخى گفته‏اند که نام وى صیقل مى‏باشد.
مدت امامت: امامت آن حضرت در دو مرحله است که به «غیبت صغرى» و «غیبت کبرى» شهرت یافته است.
مدت «غیبت صغرى» از هنگام ولادت آن حضرت، در سال ۲۵۵ تا سال ۳۲۹ هجرى، به مدت ۷۴ سال بوده است. و «غیبت کبرى» از سال ۳۲۹ هجرى آغاز و تاکنون ادامه یافته است. این غیبت همچنان ادامه دارد تا خواست خداوند منان بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد. در آن زمان، غیبتش به پایان مى‏رسد وحکومت اسلامى، در سراسر جهان، به رهبرى آن حضرت محقق مى‏گردد.

تاریخ و سبب شهادت :
امام زمان(عج) هم اکنون زنده است و به خواست خداى متعال تا زمانى که قیام کند و جهان را از عدالت بهره‏مند سازد، زنده‏خواهد بود. سپس چند سال حاکم على‏الاطلاق روى زمین خواهد گردید که مدت آن، در روایات، به طور مختلف، هفت، هشت، نه، ده و نوزده سال تعیین شده است که هر سال آن برابر با ده سال فعلىِ ما است. بنابراین اگر حکومتش هفت سال باشد، برابر با هفتاد سال ما خواهد بود.
پس از شهادت آن حضرت، به مدت چهل روز هرج و مرج وفتنه و فساد درجهان حاکم مى‏گردد و سپس عمر این جهان به پایان مى‏رسد و عالم قیامت آغاز مى‏گردد.
اصحاب و یاران :
۱٫ عثمان بن سعید عمروى (متوفاى سال ۲۵۷ق.).
۲٫ محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال ۳۰۴ق.).
۳٫ حسین بن روح نوبختى (متوفاى سال ۳۲۶ق.).
۴٫ على بن محمد سمرى (متوفاى سال ۳۲۹ق.).
این چهار تن نماینده بلافصل امام زمان(ع) بودند که در ایام غیبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسکرى(ع)، از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹، به مدت ۷۰ سال به ترتیب، واسطه میان امام(ع) وشیعیان ایشان بودند. این چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، ۳۱۳نفر از یارانش به او پیوسته و نخستین هسته لشکریان امام(ع) را تشکیل مى‏دهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ایام غیبت آن حضرت به این مقام ارجمند نایل شده‏اند که بر دیگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنین افراد بسیارى در ایام غیبت به محضرش شرفیاب گشته و از عنایاتش بهره‏مند شده‏اند که در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى‏گردد:
۱٫ اسماعیل بن حسن هرقلى.
۲٫ سید محمد بن عباس جبل عاملى.
۳٫ سید عطوه علوى حسنى.
۴٫ امیراسحاق استرآبادى.
۵٫ ابوالحسین بن ابى بغل.
۶٫ شریف عمر بن حمزه.
۷٫ ابوراجح حمامى.
۸٫ شیخ حر عاملى.
۹٫ مقدس اردبیلى.
۱۰٫ محمد تقى مجلسى.
۱۱٫ میرزا محمد استرآبادى.
۱۲٫ علامه بحر العلوم.
۱۳٫ شیخ حسین آل رحیم.
۱۴٫ ابوالقاسم بن ابى جلیس.
۱۵٫ ابو عبداللَّه کندى.
۱۶٫ ابو عبداللَّه جنیدى.
۱۷٫ محمد بن محمد کلینى.
۱۸٫ محمد بن ابراهیم بن مهزیار.
۱۹٫ محمد بن اسحاق قمى.
۲۰٫ محمد بن شاذان نیشابورى.

 

 

 

 

زمامداران معاصر :
امام زمان(ع) از زمان تولد (سال ۲۵۵ هجرى) تا زمان ظهور و تشکیل حکومت جهانى، با تمام حاکمان و زمامداران کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، معاصر بوده و خواهد بود؛ اما خلفاى عباسى که در ایام غیبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حکومت راندند، عبارتند از:
۱٫ مهتدى عباسى (۲۵۵ – ۲۵۶ق.).
۲٫ معتمد عباسى (۲۵۶ – ۲۷۹ق.).
۳٫ معتضد عباسى (۲۷۹ – ۲۸۹ق.).
۴٫ مکتفى عباسى (۲۸۹ – ۲۹۵ق.).
۵٫ مقتدر عباسى (۲۹۵ – ۳۲۰ق.).
۶٫ قاهر عباسى (۳۲۰ – ۳۲۲ق.).
۷٫ راضى عباسى (۳۲۲ – ۳۲۹ق.).
۸٫ متقى عباسى (۳۲۹ – ۳۳۳ق.).
هنگامى که حضرت مهدى(ع) ظهور کند و قیام آزادى بخش وى فراگیر شود، برخى از سلاطین و حاکمان کشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسلیم فرود مى‏آورند و برخى دیگر با آن حضرت، به مقابله و منازعه بر مى‏خیزند و پس از درگیرى، متحمل شکست و اضمحلال خواهند شد و حکومت آن حضرت، از شرق تا غرب کره زمین را فرا خواهد گرفت. در این باره، روایات فراوانى از معصومین(ع)نقل شده است که براى نمونه، حدیثى را از امام محمد باقر(ع) بیان مى‏کنیم:
عَن أبی جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ، مُؤیّدٌ بالنَّصر، تُطوى‏ له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الکنوزُ ویبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ویُظِهرُ اللَّهُ دینهُ على الدّینِ کُلّه ولو کَرِهَ المُشرکون فلا یَبقى‏ على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وینزلُ روحُ‏اللَّهِ عیسى بن مریم فیُصلّی خلفه.(۱)
قیام کننده از ما منصور به رعب و مؤیّد به نصر است. زمین از براى او در نوردیده شود و گنج‏هاى پنهان را براى او آشکار کند. سلطنت و حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند منان، به دست او دین خود را بر همه دین‏ها غالب گرداند، اگر چه مشرکان را خوش نیاید. در روى زمین هیچ خرابى باقى نماند، مگر این که آبادش کند و روح اللَّه، عیسى بن مریم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا کند و پشت سرش نماز بخواند.

 

 

 

 

رویدادهاى مهم :
از آغاز تولد نوید بخش حضرت مهدى(ع) (در سال ۲۵۵ هجرى) تا زمان قیام آن حضرت و تشکیل حکومت جهانى، رویدادهاى مهم و فراوانى رخ داده و خواهد داد که قابل شمارش نیستند و هیچ دفتر و دیوانى گنجایش ثبت و ضبط آنها را ندارد؛ اما در این جا به برخى از رویدادهاى مهمى که در زمان ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد و در روایات و منابع اسلامى به عنوان علامات ظهور حضرت مهدى(ع) از آنها یاد شده است، اشاره مى‏شود:
۱٫ خروج دجّالِ یک چشم و ادعاى الوهیت و خون ریزى و فتنه‏هاى فراوان او در زمین و جنگ با حضرت مهدى(ع) و شکست و نابودى‏اش به دست امام زمان(ع) یا حضرت عیسى(ع).
۲٫ نداى آسمانى براى معرفىِ حضرت مهدى(ع) و شنیدن همه مردم، آن را به زبان رایج خودشان و استقبال آنان از امام زمان(ع).
۳٫ خروج سفیانى (عثمان بن عنبسه از اولاد یزید بن معاویه) از وادىِ یابس، در سرزمین میان مکه و شام، و تصرف بسیارى از شهرها و خون ریزى و فتنه در بین مردم، و نبرد او با لشکریان امام زمان(ع) و کشته شدنش در صخره بیت المقدس به دست یاران حضرت مهدى(ع).
۴٫ خروج سیّد حسنى از شمال ایران (حدود دیلم و قزوین) و دعوت او به مذهب امامیه، و رفع ظلم از مردم و نبردهاى پیروزمندانه او با ستمکاران و فاسقان و پیوستن او به حضرت مهدى(ع) در کوفه.
۵٫ خروج شصت کذّاب که به دروغ ادعاى پیامبرى مى‏کنند.
۶٫ ادعاى دروغین مقام امامت توسط دوازده نفر از آل ابى‏طالب(ع).
۷٫ کشته شدن نفس زکیّه، پسرى از آل محمد(ص)، در مسجد الحرام، ما بین رکن و مقام.
۸٫ ظاهر شدن صورت و سینه و یاکف دست، در چشمه خورشید.
۹٫ وقوع کسوف در نیمه ماه رمضان و خسوف در آخر رمضان.
۱۰٫ برخاستن نداهاى متعدد از آسمان در ماه رجب و شنیدن همه مردم.
۱۱٫ گسترش سیاهىِ کفر، فسق و معصیت در سراسر جهان.
۱۲٫ ظهور حضرت مهدى(ع) (به هیأت مردى سى‏سال) از کنار کعبه، در مکه معظّمه، و دعوت مردم به اسلام راستین.
صلوات بر پیامبر و آل پیامبر (ص)
درپایان زندگی نامه معصومین (ع) شایسته است صلوات ویژه آنان را از یکی از امامان معصوم (ع) دراین جا بیان کرده واز این طریق ارادت مخصوص خود را به سرور و سالارمان حضرت حجت بن الحسن (ع) ابراز و اظهار نماییم:
از امام زین العابدین(ع) روایت شده است که در صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت آن حضرت، خوانده شود:

 

 

 

 


اللّهمَّ صَلِّ عَلى محمدٍّ وَالِ مُحمّدٍ، شَجرَةِ النّبوّةِ ، وَموضِع الرِّسالةِ ، ومختلفِ الملائِکةِ ، ومعدِنِ العِلمِ، واهلِ بیتِ الوَحی ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ محمّدٍ وَآلِ محمّدٍ، الفُلکِ الجاریةِ فی اللُّجَجِ الغامِرةِ ، یأمَنُ من رَکِبها ویغرقُ من ترکَها، المُتقدِّمُ لَهُم مارِقٌ ، والمتأخّرُ عنهم زاهقٌ ، وَاللازِمُ لهُم لاحقٌ ،اللّهُمَّ صَلِّ على محمّدٍ وآلِ محمّدٍ ، اَلْکَهفِ الحصین ، وغیاثِ المُضطرِّ المُستکین ، وَمَلْجَأِ الهاربین ، وَعِصمة الْمُعْتَصِمین….

 

 

 

 


خدایا! بر محمد وآلش درود فرست که درخت نبوّتند و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و معدن علم و حکمت و خاندان وحى. خدایا! بر محمد و آلش درود فرست که آنان کِشتى دریاى معرفتند و روان در اَعماق آن دریا، هر کس بر آن کِشتى در آید از غرق ایمن است، و هرکس در نیاید به دریاى هلاکت غرق خواهد شد. هرکس بر آنان پیشى گیرد از دین خارج گردد، و هر کس از آنان عقب ماند سعى‏اش باطل و نابود گردد، و هر کس همراه آنان باشد ملحق به آنان خواهد شد. خدایا! بر محمد و آلش درود فرست که حصار محکم امتند و فریادرس بیچارگان و نگهبان عصمت طلبان..(۳)
۱٫ کمال الدین و تمام النعمة، ص‏۳۳۰٫
۲٫ اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج‏۳، ص‏۷۱۰؛ منتهى الآمال فى تاریخ النبى و الآل، ج‏۲، ص‏۴۷۰٫
۳٫ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، ص‏۲۱۱، در بخش اعمال مشترک ماه شعبان.

 

 

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

برگرفته شده از کتاب ” خاندان عصمت علیهم السلام “ 


« اندیشه جاودان »   منبع:http://love-iran-1.persianblog.ir/

« اندیشه جاودان »

سمفونی انتظار بر اساس غزلیات دیوان امام خمینی(ره)
اجرا: ارکستر سمفونیک تهران
به رهبری: نادر مشایخی
خوانندگان: حمید غلامعلی-علی تفرشی
آهنگساز: محسن میرمهدی








دانستنیهای علوی  منبع:http://mzb.ir

دانستنیهای علوی
توسط: admin در 21 خرداد 1389
دانستنیهای علوی


نرم افزار دانستنیهای علوی نرم افزاری کامل که قابل اجرا در تمامی تلفن های همراه با قابلیت جاوا میباشد. نسخه 1

------------------------------------------------------------


دانستنیهای علوی

نــام نــرم افـــزار:
 دانستنیهای علوی
سیستم عامل : جاوا 
حجم نرم افــزار : 3629کیلو بایت
لـــــینـک مــنبع : مذهبی ها

دانستنیهای علوی

دانلود از لینک مستقیم دانستنیهای علوی

دانستنیهای علویدانلود از لینک غیر مستقیم

»» مختصری از زندگی نامه امام حسین (ع)  منبع:http://hojatmoharam3.parsiblog.com

»» مختصری از زندگی نامه امام حسین (ع)

 

نام : حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است (کنیه :ابو عبد اللّه

لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى ، زکى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع (مادر: حضرت فاطمه (س (تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق  میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا

سال از دوران کودکى را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترین امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ایشان جمع بود.خداوند در تربت ایشان شفا، و در داخل حرم امام حسین (ع ) استجابت دعا را قرار داده است . پیامبر (ص ) در حقش فرمود: احب اللّه مَن احب حسینا یعنى : خداوند دوست میدارد کسى را که حسین را دوست بدارد. پیامبر(ص ) در حق او و برادر گرامى اش امام حسن (ع ) فرمود: دو فرزند من حسن و حسین پیشوایان امت مى باشند خواه زمام امور به دست بگیرند و یا نگیرند.پس از شهادت امام حسن (ع ) در سال 50 هجرى ، امام حسین (ع ) عهده دار امر امامت گردید. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه و قتل و کشتار شیعیان به ویژه، در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن(ع)، پسرش یزید را به جاى خود قرار داد. یزید فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت و آشکارا شراب مى خورد. امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست .یزید نامه اى به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع ) براى یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام حسین (ع ) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.در نتیجه عبیداللّه ، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید. هنگامى که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه اى به امام حسین (ع ) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام حسین (ع ) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکى کوفه بود که خبر پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع ) و همراهانش فرستاد. و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع ) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.عمر بن سعد که به طمع حکومت رى به کربلا آمده بود از هیچ ستمى فروگذار نکرد. دستور داد امام حسین (ع ) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع ) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از 72 تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام زمان خود یعنى امام حسین (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند. حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین (ع ) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.واقعه کربلا گرچه از نظر زمان کوتاه بود و تنها یکروز از صبح تا عصر به طول انجامید اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ایثار و فدا کارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى ، در سن 57 سالگى در کربلا به شهادت رسید. مرقد ایشان و برادر فداکارش اباالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.

ویژه نامه شهادت امام سجاد علیه السلام     منبع:http://goleleila.com

ویژه نامه شهادت امام سجاد علیه السلام




0


اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یا زَیْنَ الْعابِدینَ
موضوعات و گفتگوها
امام زين العابدين (ع)
جملات ناب از امام سجاد (ع)
بهترين زندگى در پرتو سخنان امام سجاد (ع)
دعایی که امام سجاد در عاشورا آموخت
نقش امام سجاد (عليه السّلام) در رساندن پيام كربلا
چهل حديث گهربار منتخب از امام سجاد علیه السلام
خطبه امام سجاد (ع) در کوفه
خطبه امام سجاد(ع) در مجلس یزید
اگر حضرت علی اكبر زنده میماند امام میشد ؟
مخالف قیام مختار امام سجاد (علیه السلام)بودند؟
آيا مادر امام سجاد شهربانو است ؟ چرا رد مي كنند؟
آیا مادرامام سجاد (شهربانو) در کربلا حضور داشت ؟
زمان بازگشت امام سجاد(ع) براي دفن پيكر مطهر شهداي كربلا كي بود؟
فرهنگی
صحيفه سجاديّه
كتاب موبايل چهل حديث امام سجاد علیه السلام
کتابخانه حضرت امام سید ا لساجدین علیه ا لسلام
نوحه شاهد کربلا در سوگ شهادت امام سجاد ( ع )
پیامک (اس ام اس) شهادت امام سجادعلیه السلام
ویژه نامه سال 1389
ویژه نامه سال 1390


سایت فرهنگی مذهبی گل لیلا

ویژه نامه عید سعید غدیرخم برگرفته از سایت  http://www.hawzah.net

عید غدیر خم
تاریخ درج : ‎1386/10/5 | بازدید : 3999 
کلید واژه ها :

دانشنامه های مرتبط

دانشنامه امام علی (ع)
حدیث غدیر خم
حجة الوداع و واقعه غدیر خم
غدیر در آینه شعر و ادب

مطالب مرتبط

متن کامل خطبه غدیر خم با ترجمه فارسی
نامهای غدیر
عید سعید غدیر خم
واقعه غدیر
موقعیت جغرافیایی غدیر خم
در غدیر چه گذشت؟
غدیر در قرآن
چهل حدیث غدیر
غدیر در سیره اهل بیت (ع)
غدیر از زبان حضرت زهرا(س)
مهدی علیه السلام در آیینه خطبه غدیر
غدیر خم و معراج
آداب غدیر از نگاه روایات
غدیر خم و سقیفه بنی ساعده (مشابهات، مفروضات و استنادات)
نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر
کمال دین در جمال ولایت / عید غدیر
فقه غدیر
گلستان غدیر
غدیرتجلی و تداوم حکومت اسلامی
پیمان ولایت(عید غدیر)
از غدیر تا عاشورا
غدیر در شعر و ادب فارسی
غدیر در نگاه شاعران

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی بن ابیطالب و الائمة المعصومین علیهما السلام

تاریخ واقعه:   18 ذیحجه سال 10 هجری

آیه ولایت

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس .(سوره مائده آیه 67)

در غدیر چه گذشت؟

واپسین ماه های عمر پیامبر خدا(ص) همانند ابر رحمت از روی سر مردم آن روز می‏گذشت. آن بزرگوار همراه هزاران میهمان دیگر خانه خدا، که از ضیافت رسمی حضرت حق برمی‏گشتند، به نزدیکی سرزمین «جحفه‏» رسید. در آخرین محدوده میقات، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و اولین پیام رسالت‏ بعد از توحید را، که اهمیتش به اندازه ‏23 سال رسالت‏ بود، بر پیامبر(ص) ابلاغ کرد تا او بری آخرین بار پیام ولایت را بازگوید و حجت را بر مردم آن روز و نسل‏های آینده تمام کند. از اینرو در آن جمعه مبارک در سه منزلی میقات جحفه فرمان تجمع حاجیان از بیت‏ برگشته را صادر کرد. بلال اذان نماز را شروع نمود و پیامبر خدا(ص) کلام وحی نازل شده بر خویش را چنین زمزمه کرد:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین.

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده کاملا به مردم برسان; اگر آن را [به جهاتی مانند تقیه و ...] ابلاغ نکنی، رسالت‏ خداوند را انجام نداده ا‏ی. خداوند تو را از جمیع خطرات [احتمالی] نگاه می‏دارد و خداوند جمعیت کافران [لجوج] را هدایت نمی‏کند.

پس از اجتماع مردم، درست کردن جایگاهی از جهاز شتران برای پیامبر گرامی اسلام و برگزار شدن نماز ظهر به جماعت ، رسول خدا(ص) در برابر آنان ایستاد، ولی ایستادنش هیات خاصی داشت; زیرا می‏خواست وحی را ابلاغ کند و در آخرین حج ‏خود به آنان بگوید که، خلا وجودی رسالت را امامت پر خواهد کرد، وصیت جایگزین آن خواهد شد و زمین از حجت ‏خالی نخواهد بود. شما در پناه زعامت وصی من به سعادت همیشگی خواهید رسید. او پرچمدار دینی، سیاسی، اجتماعی و الهی شما خواهد بود و شما را به ساحل نجات خواهد رساند.

پیامبر گرامی اسلام(ص) به خاطر حساسیت و موضع‏ گیری ‏های بعضی از افراد در برابر اعلان وصیت علی بن ‏ابی‏طالب(ع) آن را برای مدتی پنهان داشته، و ابلاغش را به تاخیر انداخته بود. حال تصمیم داشت این امر عظیم و پر برکت را اعلام کند. بنا براین سکوت مردم را شکست و سخنانش را چنین آغاز کرد:

ایها الناس انی قد نبانی اللطیف الخبیر...

ای مردم، بخشنده نعمت‏ها و آگاه به دقایق خلقت ‏به من خبر داد که هر پیامبری نصف پیامبر قبلی خویش عمر کرده است و من گمان دارم که بزودی باید دعوت خدای را اجابت کنم. همانا من و شما همگی مسؤولیم; آیا من رسالتم را به شما نرسانده‏ ام؟!

همگی پاسخ دادند: ما گواهیم که تو رسالت ‏خویش را انجام دادی، ما را پند دادی و در راه خدا جهاد کردی; خداوند جزای خیر به شما عنایت کند.

بعد همگی خدای را بر گفتار خویش شاهد گرفتند. آنگاه پیامبر خدا(ص) فرمود: آیا شما بر اینکه خداوند تنها معبودی است، جز او معبودی نیست، محمد بنده و پیامبر اوست و بهشت و دوزخ و برانگیخته شدن بعد از مرگ امری حتمی است،شهادت‏ ندادید؟

همگی در جواب گفتند: آنچه را فرمودی مورد گواهی و اقرار ما است.

بعد فرمود: بارالها، خود بر تصدیق اینان گواه باش.

سپس چنین ادامه داد: ای مردم، خداوند ولی و سرپرست و اختیاردار من است و من بر شما و همه مؤمنان ولایت دارم. آگاه باشید، هر کسی که من ولی او بودم، علی ابن ‏ابیطالب[علیه السلام] مولای او خواهد بود. پروردگارا، هر کس او را دوست دارد، دوست ‏بدار و هر کس با وی دشمنی کند، دشمن بدار ... ادامه

حکایاتی در مورد امام هادی (علیه السلام)   منبع:شهید آوینی

حکایاتی در مورد امام هادی (علیه السلام)

ردیفموضوعاجرا

حجم
(KB)

1ذکر حکایتی توسط استاد حسین انصاریان درباره یکی از اصحاب حضرت هادی(ع)1,423
2نقل حکایت توسط استاد فاطمی‌نیا پيرامون کرامت امام هادی(ع)311
3نقل حکایتی از حضرت امام هادی (ع) توسط حجت‌الاسلام هاشمی‌نژاد
پيرامون استجابت دعای یکی از اطرافیان متوکل در حق حضرت هادی (ع)
758
4داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی1,534
5حکایتی از حضرت امام هادی (ع) توسط مرحوم حجت‌الاسلام فلسفی1,541

برای دانلود کردن حکایات، روی آیکون  کلیک راست نموده
و  گزینه ...Save Target As را انتخاب نمایید.

دو نمایش نامه صوتی درباره زندگانی امام باقر (ع)

edit دو نمایش نامه صوتی درباره زندگانی امام باقر (ع)

 

 

نمایش "صراط" داستان مرد صالحی است که در زمان حیات امام محمد باقر (ع) زندگی می کرد« نویسنده : محسن عباسی کارگردان : میکائیل شهرستانی صدابردار : پیرزو صدرایی افکتور : فرشاد آذر نیا بازیگران : محمد آقا محمدی،احمد گنجی کاری از:گروه فرهنگ و ادب و هنر رادیو» (19:39)
بخش دوم نمایش "صراط" « نویسنده : محسن عباسی کارگردان : میکائیل شهرستانی صدابردار : پیرزو صدرایی افکتور : فرشاد آذر نیا بازیگران : محمد آقا محمدی،احمد گنجی کاری از:گروه فرهنگ و ادب و هنر رادیو» (12:53)
"قسمت اول نمایش ""همچون موسی"" برگرفته از زندگی امام محمد باقر (ع) «لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است بدین جهت که دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت» (14:06) "
قسمت دوم نمایش "همچون موسی" برگرفته از زندگی امام محمد باقر (ع) «کارگردان : مجید حمزه افکتور : فرشاد آذر نیا صدابردار : علی حاجی نوروزی بازیگر : احمد گنجی، علی تاجمیر، رامین پور ایمان، عباس وفایی ، مینو جبار زاده نویسنده : معصومه اصغری گروه تولیدکننده : گروه فرهنگ و ادب و هنر» (14:07)


کتاب و نرم افزار چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه (س)

1719 img کتاب و نرم افزار چهل داستان و چهل حديث از حضرت فاطمه (س)

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام

شامل : پیشگفتار ، اختر گوهرنماى فروزنده ولایت ، خلاصه حالات سوّمین معصوم ، ثناى میلاد فاطمه سلام اللّه علیها ، سخن در شکم و ورود نور ، زینت منزل یا رضایت خداوند ، مهریّه و جهیزیّه بهترین عروس ، عروس به سوى حجله یا خانه بخت ، هجرت به سوى مدینه ، عایشه و گریه حضرت زهراء علیها السلام ، دلسوزى دختر براى پدر ، شادمانى ملائکه از قضاوت حضرت زهراء سلام اللّه علیها ، قرائت قرآن و گردش سنگ آسیاب ، سه همسر میهمان و خرماى بى هسته ، هر چیز را با هرکس مگو و مخور ، پایه تخت و انگشتر بهشتى ، سه نوع دستور غذا خوردن ، تقسیم کار و پاداش اطاعت ، بهترین روش سعادت بخش براى زن ، فاطمه ، یگانه بانوى عشق و پاکى ، در فکر دیگران و براى دیگران ، اهمیّت نماز، ۱۵ ضرر و زیان در نماز ، شادى با دیدار فاطمه علیها السلام ، ملاقات در بستر بیمارى ، شوخى زن و شوهر با رضایت خداوند ، قداست و عظمت فاطمه سلام اللّه علیها ، بهشت و پیراهن خون آلود حسین علیه السّلام ، گریه دوستان و شفاعت زنان ، چگونگى دفاع از حقّ خود ، بى تابى دختر و بشارت پدر ، اذان و تجلّى خاطرات پدر ، فخر حوّا و عظمت زهراء علیها السلام ، فاطمه زهراء و اسرار پدر صلّى اللّه علیه و آله ، نسوختن انگشت در دیگ حریره ، پاداش پاسخگوئى به مسائل ، تدوین مصحف فاطمه علیها السلام ، لوح حضرت فاطمه سلام اللّه علیها ، گزیده اى از متن لوح مقدّس ، قضاوت در بهترین خطّ ، گریه بر فراق پدر یا بر ظلم دشمن ؟ ، استقبال از مرگ یا رفتن به میهمانى ، سفارشى مهمّ در آخرین لحظات ، بهترین الگو براى بانوان ، وصایاى حضرت ، عروج ملکوتى یا پرواز نجاتبخش ، پنج درس آموزنده و ارزشمند ، بلبل شیرین سخن ، چهل حدیث گهربار منتخب

مشخصات کتاب :

پدید آورنده: عبداللّه صالحى
شماره: ۴۲۵
خدمات:
مشاهده در کتابخانه
java5 کتاب و نرم افزار چهل داستان و چهل حديث از حضرت فاطمه (س) دریافت نرم افزار تلفن همراه حجم: ۴۶۴ kB

android4 کتاب و نرم افزار چهل داستان و چهل حديث از حضرت فاطمه (س) دریافت نرم افزار تلفن همراه حجم: ۴۲۹ kB

pdf4 کتاب و نرم افزار چهل داستان و چهل حديث از حضرت فاطمه (س) دریافت نرم افزار تلفن همراه حجم: ۷۸۱ kB

کتاب الکترونیکی صحیفه الحسن(ع)

 کتاب الکترونیکی صحیفه الحسن(ع)

کتاب فوق، تالیف جواد قیومی اصفهانی می باشد که به صورت نسخه الکترونیکی بوده و در سایت ابوتراب آماده دانلود می باشد.

توجه:
- بعد از دانلود کتاب را از حالت زیپ خارج کرده و مطالعه بفرمایید.

- فرمت کتاب html می باشد.

- قابلیت کپی برداری از تمامی روایات و متون کتاب

-ترجیحاً برای مطالعه کتاب از مرورگر Internet Explorer استفاده نمایید.

 

حجم فایل: ۵۹ کیلوبایت

لینک دانلود: مستقیم

رمز: www.aboutorab.com

منبع: shiastudy.com