اللهم عجل لولیک الفرج -پست ثابت
من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم
شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم
شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست
باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم
هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد
این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم
شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را
می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم
یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود
گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم



دلگیرم از زمانه بیا مهربان من
بر لب رسیده از غم ایّام جان من
باران شرم می چکد از دیدگان من
شب های چارشنبه ی هفته از آن من
«یک شب به خاطر سفر کربلای تو
یک شب به خاطر سفر جمکران من»
با خود ببر مرا سحر جمعه کربلا
تا تلّ زینبیه شوی روضه خوان من
با یک نگه برای دلم فتح باب کن
گردم فدائی تو، امام زمان من
هر چند کمی فرج تمنا کردیم
اقا ز سر خویش تو را وا کردیم
شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم
با واژه انتظار بد تا کردیم

«شعر امام زمان»
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

شاید برای امدنت دیر کرده ای!
وقتی نگاه ایینه را پیر کرده ای!
دیری است اسمان مرا امشب گرفته است!
خورشید من،برای چه تاخیر کرده ای؟

(بحارالأنوار، ج 53، ص 181)

هر کس در اجراي اوامر خداوند کوشا باشد، خدا نيز وي را در دستيابي به حاجتش ياري ميکند.
(بحارالأنوار، ج 51، ص 331)


گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن
گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن
گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه
گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان
گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن
گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم
گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن
گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان
گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن
گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم

صبرم از کاسه دیگر لبریز است!
اگر این جمعه نیایید چه کنم؟
انقدر من خجل از کار خود!
اگر این جمعه بیایید چه کنم؟


بقيّة اللّه: باقيمانده خدا در زمين.
خليفة اللّه: جانشين خدا در ميان خلايق.
وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولياى حق رو به او دارند.
باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جويان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مىكنند.
داعى اللّه: دعوت كننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستين هدايت الى اللّه.
سبيل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد داشت.
ولى اللّه: سر سپرده به ولايت خدا و حامل ولايت الهى، دوست خدا.
حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدايتِ در دنيا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مىكنند.
نور اللّه: نور خاموشى ناپذير خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقايق توحيدى، مايه هدايت رهجويان.
عين اللّه: ديده بيدار خدا در ميان خلق، ديدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان.
سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران.
.gif)

یکی از موضوعاتی که در زمان حاضر می تواند با مسأله فوق الذکر قابل انطباق باشد، مسأله انتظار ولیّ و امام غریب این زمان حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
بسیاری از افراد، گرچه میل باطنی شان بر محبت و ولایت امامشان است ولی پس از مراجعه به درون خویش شاید به این نتیجه برسند که مرد معرکه ی انتظار مولای خویش نیستند.
عکس این قضیه نیز صادق است که افرادی با اعتماد به نفسی غیر قابل باور، خود را مخلِص واقعی و منتظِر حقیقی امام زمان خویش می دانند. ولی در هنگامه ی آزمایش به چه نتیجه ای برسند الله اعلم ...
شاید مطالعهی داستان جذاب و شگفت انگیز زیر که در کتاب گران سنگ « العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (عج )» ذکر شده است، ما را در شناخت خویش که "چه هستیم و چه باید باشیم" یاری نماید.
از افرادی که محضر باهر النور مولای زمان خویش را درک نمود؛ عالم عامل، قدوة الاقران و الاماثل آقای آقا شیخ علی حلاوی است که در دوران غیبت کبری به محضر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرفیاب گردیده است.
این حکایت از سید العلماء العاملین و سند الفقهاء الراشدین حجه الاسلام آقای آقا سید علی اکبر خوئی دامت برکاته که از جمله معاصرین و از زمره مجاورین مشهد رضوی عرش قرین است به این صورت نقل گردیده است :
وقتی در نجف اشرف جهت انجام کاری که در نظرم بود از بازار محله سیفیه عبور می کردم، در اثناء راه نظرم به قبه ای شبیه به مسجد افتاد که بر بالای سردرِ آن، زیارت مختصری از حضرت صاحب الزمان و خلیفه الرحمن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده بود و بالای آن نوشته بود: «هذا مقام صاحب الزمان » و مردمان آن دیار از دور و نزدیک به زیارت آن مکان رفته و به ساحت قدسی باری تعالی دعا و تضرع و زاری و توسل می جستند.
لذا از اهالی حله درباره دلیل انتساب آن جایگاه به حضرت صاحب الزمان سوال نمودم. همگی بالإتفاق گفتند این مکان خانه یکی از اهل علم این شهر به نام آقا شیخ علی؛ مردی بسیار زاهد و عابد و متقی بوده است.
شیخ علی، در تمامی اوقات، منتظر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مشغول خطاب و عتاب با آن حضرت بوده است که ای مولای من، این غیبت شما از دیدگان، در این تعدد سال ها و اعصار چه دلیلی دارد؟ چه آن که تعداد مخلصین شما لااقل در همین شهر حله به بیش از هزار نفر می رسد! پس چرا ظهور نمی فرمایی تا دنیا را پر از قسط و عدل نمائی؟!
با همین افکار و گفتار ایام می گذراند تا آن که روزی به بیابانی رفته و همین عتاب و خطاب ها را به آن بزرگوار عرض کرد. در همین حال بود که ناگهان عربی را دید که نزد او آمده و فرمود : جناب شیخ به چه کسی این همه عتاب و خطاب می کنی؟
عرض کرد خطابم به حجت وقت و امام زمان است که با این مخلصین صمیمی که تعداد آنها در این عصر فقط در حله بیش از هزار نفر است و با وجود این ظلم و جوری که عالم را فرا گرفته، چرا آن حضرت ظهور نمی کند؟!

مرد عرب فرمود: ای شیخ، صاحب الزمان من هستم. مطلب این چنین نیست که تو تصور می کنی. اگر تعداد اصحاب من به سیصد و سیزده نفر می رسید، قطعا ظاهر می شدم. در شهر حله هم که گمان می کنی بیش از هزار نفر مخلص واقعی موجود است؛ اخلاص آنان حقیقی نیست، مگر اخلاص تو و فلان قصاب شهر.
اگر می خواهی حقیقت مطلب بر تو مکشوف شود، در شب جمعه مخلصین را دعوت کن و برای ایشان در صحن حیاط خانه خود مجلسی برپا نموده و آن قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله بالای بام خانه ات بگذار و منتظر ورود من باش تا واقع امر را به تو نشان دهم و تو را متوجه اشتباهت کنم.
پس از اینکه این کلام را فرمود از دیدگان آقا شیخ علی غائب شد. پس شیخ با سرور و خوشحالی تمام به حله برگشته و ماجرا را برای آن مرد قصاب تعریف نمود. سپس قرار بر این شد که از میان بیش از هزار نفری که می شناختند و همگی آنان را از اخیار و ابرار و منتظران حقیقی امام غائب از انظار می دانستند، چهل نفر را انتخاب نموده و شیخ از آنها دعوت کند تا همگی در شب جمعه به منزل او آمده و به شرف ملاقات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شوند.
هنگام ملاقات فرا رسید. مرد قصاب با آن چهل مخلص در صحن حیاط خانه ی شیخ علی اجتماع نموده و همگی با طهارت رو به قبله مشغول ذکر و صلوات و دعا و منتظر من الیه الالتجاء ( حضرت صاحب الزمان ) بودند. شیخ نیز حسب الامر آن حضرت دو عدد بزغاله را بالای پشت بام برد.
پاسی از شب گذشته بود و همه منتظر بودند. ناگهان نور عظیم درخشانی در جو هوا ظاهر گردید که تمام آفاق را پر کرده و چند برابر از آفتاب و ماه درخشنده تر بود به سمت خانه شیخ رفته و بر بالای پشت بام خانه شیخ قرار گرفت. زمانی نگذشته بود که صدائی از پشت بام بلند شد و آن مرد قصاب را امر به رفتن به پشت بام خواند.
مرد قصاب، اطاعت نموده و به بالای پشت بام رفت و آن حضرت او را امر فرمود که یکی از آن دو بزغاله را نزدیک ناودان آن بام برده سر ببرد، بنحوی که تمام خون آن از آن ناودان در میان صحن خانه ریخته شود. قصاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود.
آن چهل نفر با دیدن خون های سرازیر شده از ناودان همگی با خود گفتند قطعا حضرت سر قصاب را بریده و این خون نیز متعلق به قصاب است. لحظاتی دیگر گذشت. ناگهان صدای دیگری از پشت بام به گوش رسید که این بار شیخ علی (صاحب خانه) را به پشت بام فرا می خواند. شیخ علی نیز اطاعت امر نمود. و زمانی که به پشت بام رفت، قصاب را دید که در سلامتی کامل در محضر امام ایستاده بود!
سپس به امر حضرت، مرد قصاب بزغاله دیگر را پای ناودان آورده و مثل همان بزغاله اول ذبح نمود. این بار نیز خون، به حیاط خانه ریخته و موجب تردید بیشتر حاضرین گردید. و همگی گمان کردند که آن حضرت این بار سر شیخ علی را بریده و این خون متعلق به شیخ است. پس با خود گفتند عن قریب است که به امر حضرت (علیه السلام) نوبت به او برسد که به پشت بام رفته و ... لذا درب حیاط را گشوده و همگی فرار را بر قرار ترجیح دادند.
سپس حضرت خطاب به شیخ فرمود: هم اکنون به حیاط برو و همگی را به پشت بام دعوت کن تا با من دیدار کنند. اما وقتی شیخ به صحن حیاط آمد، حتی احدی از آن چهل مرد را در خانه ندید. پس مجددا به پشت بام رفت و فرار آن جماعت را خدمت امام عرضه داشت.
حضرت فرمود: ای شیخ، دیگر عتاب و خطاب ها را رها کن. آیا این همان شهر حله نبود که می گفتی بیش از هزار مخلص در آن وجود دارد؟! سرزمین ها و شهرهای دیگر را هم به همین امر قیاس کن. این را فرمود و از نظرشان پنهان گردید.
مطالب را با جمله ای از عارف کامل؛ جناب شیخ رجبعلی خیاط (ره) به پایان می بریم که فرمود:«اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را از خویشتن نیز بیشتر دوست دارند، حال آنکه اینگونه نیست؛ زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم؛ نه برای خود.
همه دعا کنید که خداوند موانع ظهور آن حضرت را بر طرف کند و دل شما را با آن وجود مبارک یکی کند!»
علی سیف
بخش مهدویت تبیان

نقش امدادهای غیبی در پیروزی حكومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قابل توجه است. حضرت با انجام دادن معجزاتی، مشكلات را از سر راه برمی دارد و یا با رعب و ترسی كه خداوند در دل دشمن ایجاد می كند و با ملائكه ای كه به یاری آن حضرت می فرستد، موجبات پیروزی آن حضرت فراهم می شود. این امدادهای الهی در طول تاریخ به بهترین نحو ممکن به کمک انسان ها آمده و آن ها را از زوال و نابودی، در حمایت گرفته است.
از آیات قرآن به روشنی استفاده می شود که خداوند در مقابله حق و باطل، جانب جریان حق را نگه می دارد و از آن دفاع می کند و این دفاع خداوند، گاهی از طریق نیروهای پنهان و امدادهای غیبی صورت می گیرد. البته، در بزرگ ترین و وسیع ترین رویارویی حق با باطل و انقلابی که در راستای اهداف انبیاء در نظام هستی رخ خواهد داد، این سنت الهی بیش از پیش جلوه خواهد کرد.
در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است: « خداوند، مهدی را با فرشتگان و جن و شیعیان مخلص، یاری می كند».(1) در سخنی از امام باقر علیه السلام نیز می خوانیم: « فرشتگانی كه در جنگ بدر به پیامبر یاری دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند تا اینكه صاحب الأمر را یاری رسانند. تعدادشان، پنج هزار فرشته است».(2)
در روایتی از چگونگی استفاده امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از تابوت حضرت موسی علیه السلام، کاخ حضرت سلمیان علیه السلام، فرود آمدن عیسی علیه السلام و نمایان شدن باغ "ارم ذات المعاد" چنین آمده است: «هنگام ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، حضرت عیسی علیه السلام به زمین فرود می آید و كتاب ها را از انطاكیه گردآوری می كند. خداوند بر روی او از چهره "ارم ذات العماد" پرده برمی دارد و كاخی را كه حضرت سلیمان علیه السلام پیش از مرگش ساخت، آشكار می سازد و حضرت دارایی های كاخ را گرد می آورد و آن را میان مسلمانان تقسیم می كند و تابوتی را كه خداوند به "ادبیا" دستور انداختن آن را در دریای طبرستان داده بود، خارج می سازد. در آن تابوت، آنچه را كه خاندان موسی و هارون علیهماالسلام به یادگار گذاشته اند، فرود می آورد. مرغ های بریانی كه بنی اسراییل برای آیندگان خود ذخیره كرده اند، در آن است. آن گاه به كمك آن تابوت، شهرها را می گشاید. همان گونه كه پیش از او نیز چنین كردند» .(3)
محمد بن مسلم می گوید: «از امام صادق علیه السلام درباره میراث علم و اندازه آن پرسیدم. حضرت پاسخ داد: "خداوند، در شرق و غرب عالم دو شهر دارد كه در آن گروهی سكونت دارند و هر چند وقت یك بار با آنان دیدار می كنم و آنان از ظهور قائم می پرسند. گروهی از آنان، از روزی كه به انتظار قائم بوده اند، سلاح خود را به زمین نمی گذارند. آنان، از خداوند می خواهند كه حضرت را به آنان بنمایاند. هنگامی كه مهدی قیام می كند، آنان همراه او می باشند ... اجتماع آنان، متشكل از پیر و جوان است. این گروه، از اندیشه و دستورهای امام آگاه هستند و آن را اجرا می كنند. حضرت، این سپاهیان را به جنگ هند، دیلم، روم، بربر، فارس، جابرسا، جابلقا ـ كه دو شهر در شرق و غرب است ـ می فرستد. تمام پیروان ادیان را به اسلام، یكتاپرستی و ولایت ما دعوت می كنند كه در صورت اجابت، مردم رهایی می یابند و اگر تخلف كردند، به قتل می رسانند كه در تمام شرق و غرب عالم، همگان ایمان می آوردند».(4)
نصرت الهی در آیه 40 سوره حج آمده است:« وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ» ؛ « و قطعاً خدا به کسی که [دین] او را یاری کند، یاری می دهد؛ چرا که خدا سخت نیرومند و شکست ناپذیر است». در روایات فراوانی از نصرت الهی به عنوان یکی از عوامل پیروزی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در قیام جهانی آن حضرت یاد شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره فرموده است: « قائم اهل بیت من به نصرت الهی تأیید می شود».(5) نیروهای طبیعت بخشی از امدادهای غیبی در عصر ظهور همان نیروها و امکانات طبیعی است که خداوند پیامبران خود را با آن ها مجهز کرده است؛ به وسیله نیروهایی چون باد و ابر و ... . این عوامل در اختیار برخی از پیامبران قبل نیز بوده است. خداوند درباره تسخیر عوامل طبیعی توسط حضرت سلیمان علیه السلام فرموده است: « وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجْری بِأَمْرِهِ إِلی اْلأَرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها وَ کُنّا بِکُلِّ شَیْءٍ عالِمینَ»؛ « و تندباد را مسخر سلیمان ساختیم که به فرمان او به سوی سرزمینی که آن را پر برکت کرده بودیم، حرکت می کرد و ما از همه چیز آگاه بودیم».(6) در روایات از جمله امدادهای الهی به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مسخر ساختن عوامل طبیعی در ذیل اراده حضرت است.رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در بیان حوادث شب معراج به نقل از خداوند متعال چنین نقل فرموده است: « بادها را به تسخیر او در می آورم و گردنکشان سخت را رام او می سازم و او را بر نردبان ترقی بالا می برم و با لشکریان خود یاری اش می کنم و با فرشتگانم به او مدد می رسانم تا آنکه دعوتم را آشکار کند».(7)
پی نوشت ها:
1. دیلمى، ارشاد القلوب، ص 268.
2. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 448.
3. الشیعه و الرجعه، ج 1، ص 136.
4. بحارالأنوار، ج 27، ص 41 و ج 54، ص 334.
5. کمال الدین، ج 1، ص 257.
6. انبیاء: 81.
7. کمال الدین، ج 1، ص 254.
زهرا رضائیان
بخش مهدویت تبیان

از جمله مسائلی که به صورت بارز در زمان ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه شریف) به وجود می آید رشد و توسعه و تکامل عقول فطری مردم است که بواسطه ی ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه شریف) خداوند متعال زمینه را برای شکوفایی عقول فطری جامعه ی بشری فراهم می آورد. در همین راستا فهم دقیق «شکوفایی عقل فطری بشریت» می تواند آینده ی تاریخ را به نحو صحیحی در مقابل دیدگان منتظران حقیقی دولتش ترسیم نماید!
ابو یوسف یعقوب بن اسحاق اهوازی مشهور به «ابن سکیّت» از خواص اصحاب امام جواد (علیه السلام) و امام هادی(علیه السلام) فردی بسیار جلیل القدر و دانشمند بود و در زمان خود پرچمدار ادبیات عرب از لغت و شعر و نحو و منطق به شمار می رفت. وی از امام هادی(علیه السلام) پرسید:
علت اختصاص هر پیامبری به معجزه ای مخصوص چیست؟ موسی بن عمران با عصا و ید بیضاء، عیسی بن مریم با علم طب و شفای کور مادرزاد و احیای مردگان و اختصاص پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) به قرآن.
حضرت هادی(علیه السلام) فرمودند: معجزه ی هر پیامبری با شرایط روز خود متناسب است تا بتواند بر همگان حجت و دلیل و راهنما باشد. در عصر موسی بن عمران جادو و سحر غلبه داشت و موسی بن عمران(علیه السلام) با انداختن عصا بساط جادوگران را بر هم ریخت و قرآن کریم این صحنه پرشور و هیجان را ترسیم فرموده است. (اعراف/ 121- 118) امام (علیه السلام) سپس فرمودند: در عصر حضرت عیسی(علیه السلام) بیماری های فلج و زمین گیر شیوع داشت و حضرت مسیح(علیه السلام) در راستای طب و علاج و درمان بیماران از قوانین عادی و متعارف فراتر رفت و پای را به آن سوی افق گذارد، کور مادرزاد را شفا داد و مردگان را زنده نمود. امّا پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) «كانَ الغالِبُ على أهلِ عَصرِهِ الخُطَبَ والكَلامَ فأتاهُم مِن عِندِ اللّه مِن مَواعِظِهِ وحِكَمِهِ ما أبطَلَ بهِ قَولَهُم، وأثبَتَ بهِ الحُجَّةَ علَیهِم» غالب در عصر رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) خطبه و کلام بوده است پس از جانب خداوند متعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) برایشان مواعظ و حکمتی آورد که با آن ها باطل شوند.
نکته ی کلیدی بیان امام هادی(علیه السلام) در سوال ابن سکیّت این است که پرسید: فما الحجة علی الخلق الیوم؛ بنابراین امروز حجت خدا بر مردم چیست؟
امام فرمودند: «العقل یعرف به الصادق علی الله فیصدقه و الکاذب علی الله فیکذبه ... »
عقل که راه صحیح را از غلط جدا می کند و صراط مستقیم الهی را از پرتگاه ها و جاده های هولناک باز می شناسد و راه صحیح را تأیید و راه غلط را رد می نماید. این عقل فطری برای انسان حجت خدا و راهگشاست.
امّا به راستی عقلی که امروز حجت خدا بر مردم است چیست و عاقل که چنین وصفی را داراست، کیست؟ در روایتی شریف امیرالمومنین(علیه السلام) عقل و عاقل را تعریف فرموده اند. از آن حضرت(علیه السلام) پرسیدند: «صف لنا العاقل، فقال: هو الّذی یضع الشیء مواضعه. ثم قیل له: صف لنا الجاهل، فقال قد فعلت؛ عاقل کسی است که جایگاه و منزلت هر چیز را می شناسد و آن را در جای خودش می نهد و در نتیجه نادان کسی است که راه را گم کرده است، غلط می فهمد و غلط عمل می کند.»
بر اساس روایات شریفه در زمان ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه شریف) عقول بشری به حد بلوغ و کمال می رسد: «اذا قام قائمنا وضع الله یده علی رووس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم»؛ هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه شریف)، ظهور کند خداوند دستش را بر روی سرهای بندگان قرار می دهد پس به این طریق عقل های آن ها جمع می شود و آرامش خاطر برای ایشان به کمال می رسد.
بنابراین روایت شریف و برخی روایات دیگر با این مضامین، عصر ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه شریف) زمانه ی رشد و تکامل و شکوفایی عقل بشری است. حال با توجه به تعریف عقل از بیان نورانی امیرالمومنین(علیه السلام) معلوم می شود که در عصر ظهور حضرت مهدی (عج) بشریت به جایگاه و منزلت هر چیز پی می برد و آنها را در جای خودش قرار می دهد و به این ترتیب بر اساس فرموده ی امام هادی (علیه السلام) حجت خدا بر مردم همان عقل های شکوفایشان خواهد بود که به راحتی حق و باطل را از هم تشخیص می دهند و به دنبال امام حق حرکت می نمایند.
بنابراین قیام امام زمان(عج) قیام عقلی و فرهنگی است و پیروزی ایشان نیز از همین رهگذر است. از طرف دیگر از مجموع بیانات نورانی حضرات معصومین (علیهم السلام) معلوم می شود که عقل در انسان موهبتی الهی است که همان راهگشای انسان به سوی سعادت ابدی و حقیقی است و همان است که بر اساس آن آدمی به امام حق گرایش پیدا می کند. پس امام عصر(عج) یک کار اساسی که می کند همان شکوفایی عقل هاست که بر آن اساس همگی او را پیروی کرده و به سوی کمال حقیقی حرکت می کنند!
بر اساس آنچه گذشت برای هدایت بشریت در هر زمانی بایستی ابزار متناسب با آن زمان را در دست داشت، آنچنان که پیامبران الهی با معجزات خویش بشریت را هدایت نمودند. پس از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) حجت خدا بر مردم و سبب هدایت ایشان «عقل» است که گوهری شریف است که قدر و منزلت هر چیز را می داند و هر چیز را در جایگاه خود قرار می دهد. امام عصر(عج) در هنگام ظهور همین حجت خدا بر مردم یعنی عقل ها را مورد بهره برداری قرار می دهد و آن ها را شکوفا می کند؛ یعنی انسان ها را به طوری قرار می دهد که پرده های غفلت از برابر عقل هایشان کنار رود و ایشان قدر و منزلت هر چیز را به خوبی بدانند و بتوانند حق و باطل را تشخیص دهند. آن گاه خود مردمند که به دنبال امام حق مسیر تکامل حقیقی را طی خواهند کرد و به سعادت ابدی الهی خواهند رسید!
ن. رادفر
بخش مهدویت تبیان
منابع و مآخذ:

امام زین العابدین(علیهالسلام) فرمودند: خروج سفیانى از مسائل حتمى و مسلم است، و در برابر هر قیام کنندهاى یک سفیانى وجود دارد.
از مباحث مهدویت دو موضوع را انتخاب کردیم که در این مقاله به بررسی آن می پردازیم:
در رابطه با اینکه ظهور علایم یاد شده، چه فایده هایى دارد، مى توان در سه فایده خلاصه کرد:
اول اینکه: این علامات مى توانند جنبه تشریفاتى داشته باشند که خداى متعال به وسیله اینها تجلیلى از مقام آن حضرت نماید، چنانکه از تولد خاتم الانبیاء (صلى الله علیه وآله وسلم) به علاماتى تجلیل نمود. پس ظهور این علامات، بر عظمت آن حضرت و اهمیت مقاصد و منویات او دلالت دارد.
دوم اینکه: اعلام خطر و جنگ به دشمنان است، یعنى به وسیله این امور، دشمنان آن حضرت را قبل از شروع به جنگ، تهدید و ارعاب مى کند، و شاید همین امور هم از اسباب رعب و وحشتى باشد که در احادیث وارده شده که آن حضرت به وسیله رعب و وحشت نصرت و یارى مى شود و به هر سمتى حرکت کند، به اندازه دو ماه راه پیشاپیش او رعب حرکت مى کند.
سوم اینکه: مژده و بشارت به منتظرین و طالبان وصال است، تا هم تسکین خاطر پیدا نمایند و هم آماده خدمتگزارى شوند، ترسى که از دشمنان داشتند از خود زایل، و قوت قلبى حاصل کنند.
یکى از علایم ظهور امام مهدى (عجل الله فرجه) که وقوعش حتمى و قطعى شمرده شده است، خروج سفیانى است.
اخبار و روایاتى که بر وجود و خصوصیات او دلالت دارند، بدین ترتیب مى باشند:
حتمى بودن خروج او: امام صادق (علیه السلام) فرموده است: (پیش از قیام قائم (علیه السلام) پنج علامت حتمى مى باشد: یمانى، سفیانى، صیحه آسمانى، قتل نفس زکیه، و فرو رفتن سرزمین بیدا).(1)
نام و نسب او: امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمود: (فرزند خورنده جگرها، از وادى یابس خارج مى شود... اسمش عثمان و پدرش عنبسه و از اولاد ابو سفیان است).(2)
و امام زین العابدین (علیه السلام) فرموده است: (سپس سفیانى ملعون از وادى یابس بیرون مى آید، وى از فرزندان عنبسه بن ابى سفیان است).(3)
امام باقر (علیه السلام) در این رابطه مى فرماید: (سفیانى، سرخ رویى سپید پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده و هرگز مکه و مدینه را ندیده است..)(4)
از برخى روایات استفاده مى شود که سفیانی مسیحى و یا از ساخته هاى مسیحیت است. مانند روایتى که شیخ طوسى نقل کرده است که: (سفیانى از شهرهاى روم روى مى آورد براى انتقام و در گردنش صلیب است..)(5) البته این روایت که از معصوم نقل نشده نمى تواند مورد اعتماد باشد.
و از برخى روایات چنین استفاده مى شود که وى مسلمان منحرفى است که کینه حضرت على (علیه السلام) را به دل دارد. چنانکه امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: (گویا سفیانى را مى بینم که در میدان کوفه شما جایگاه خود را گسترده، و منادى او فریاد مى زند؛ هر کس سر شیعه على بن ابى طالب را بیاورد، هزار درهم مزد خواهد گرفت. همسایه بر همسایه مى جهد و گردنش را مى زند و هزار درهم را مى گیرد. آگاه باشید که در آن روز حکومت شما فقط به دست زنازادگان خواهد بود) .(6)

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: (امر سفیانى از مسائل حتمى است، و خروجش در ماه رجب مى باشد).(7)
و نیز مى فرماید: (خروج سفیانى و یمانى و خراسانى در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد).(8)
مکان خروج او: امیرالمۆمنین(علیه السلام) مى فرماید: (سپس پسر جگرخوار (هند، همسر ابو سفیان) از وادى یابس خروج کند، تا به منبر دمشق نشیند).(9)
و امام هادى(علیه السلام) در ضمن حدیثى چنین فرموده است: (خراسانى و سفیانى خروج خواهند کرد، این از مشرق و آن دیگرى از مغرب).(10)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (سفیانى از علایم حتمى است، خروج او در ماه رجب خواهد بود، و از آغاز خروجش تا پایان آن جمعا 15 ماه است که در 6 ماه آن جنگ و پیکار مى کند، و چون شهرهاى پنجگانه (دمشق، حمص، فلسطین، اردن، حلب) را تصرف کرد، 9 ماه فرمانروایى مى کند، و یک روز هم بر آن افزوده نمى شود).(11)
حضرت امیرالمۆمنین(علیه السلام) در ذیل آیه شریفه ى: (ولو ترى اذ فزعوا فلا فوت) مى فرماید (کمى پیش از قیام قائم ما؛ مهدى (علیه السلام)، سفیانى خروج مى کند، پس به اندازه دوران حاملگى یک زن که 9 ماه باشد حکومت مى کند، لشکریان او به مدینه وارد مى شوند، تا اینکه به (بیدا) مى رسند، خداوند آنها را در زمین فرو مى برد).(12)
به فرض صحت روایت مذکور و مانند آن، تمامى اخبارى که از فرو رفتن لشکرى در صحراى بیدا خبر مى دهند، و مورد قبول شیعه و سنى است، همگى مربوط به سفیانى و برنامه ها و کارهاى او مى شود.
این بود مهمترین خصوصیاتى که در کتب حدیث، پیرامون سفیانى ذکر شده است.
ذکر این نکته شایسته است که در پاره اى از روایات استفاده مى شود که امکان دارد سفیانى منحصر به یک فرد نبوده، بلکه اشاره به صفات و برنامه هاى مشخصى باشد، که در طول تاریخ افراد زیادى مظهر آن بوده اند.
از جمله، در روایتى از امام زین العابدین(علیه السلام) نقل شده، خروج سفیانى از مسائل حتمى و مسلم است، و در برابر هر قیام کننده اى یک سفیانى وجود دارد.(13)
پی نوشتها:
1) کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق، ص 650.
(2) همان ماخذ، ص 651.
(3) کتاب الغیبه، شیخ طوسى ص 270.
(4) غیبت نعمانى، باب 18، ص 435.
(5) کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 278.
(6) کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 273.
(7) غیت نعمانى، باب 18، ص 426.
(8) همان ماخذ، باب 14، ص 369.
(9) همان مأخذ، باب 18، ص 434.
(10) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 232.
(11) غیبت نعمانى، باب 18، ص 426.
(12) تاریخ غیبت کبرى، سید محمد صدر، ص 648.
(13) بحار الانوار، ج 52، ص 182.
آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
ناراحت نباشد
او خواهد آمد

اما به امید آن روز
می دانم آن روز نزدیک خواهد آمد

گناه در خلوت قلب نازنین امام زمان را بدرد خواهد آورد مراقب باشید
آلبوم روزی تو خواهی آمد
آلبوم شوق شقایق (امام زمان (عج) )
3.آلبوم عصر جمعه |