کتابخانه  شعر وشاعران  منبع : http://library.tebyan.net

 
 
 
عنوان اثر:
نویسنده:
 
 
 
 
عنوان اثر
نویسنده
 

کتابخانه  شعر وشاعران  منبع : http://library.tebyan.net

کتابخانه  شعر وشاعران  منبع : http://library.tebyan.net

اصطلاحات ادبي  منبع : http://ketab.roshd.ir

 اصطلاحات ادبي

اصطلاحات ادبي  منبع : http://ketab.roshd.ir

 اصطلاحات ادبي

شعر  منبع :  http://ketab.roshd.ir

شعر

انواع شعر از نظر قالب و شکل

انواع شعر از نظر قالب و شکل
 مثنوی :

شعری است که هربیت آن دو قافیه ی جداگانه داشته باشد.شعری که اولا ، تمام ابیاتش مُصّرَع است ،یعنی ،در مصراع اول و دوم تمامی بیت ها قافیه وجود دارد ، ثانیا ، قافیه ی هر بیتی مستقل است و با بقیه ی بیت ها ی دیگر تفاوت دارد . از این رو ، هر تعداد که بخواهیم ، قافیه برای ابیات پیدا می شود ، زیرا کلمات قافیه عوض می شوند و بدین ترتیب ، هیچ گونه کمبود قافیه پیش نمی آید و می توان هزاران بیت شعر سرود و حتی اشکالی ندارد که قافیه های یک بیت را پس از چند بیت بعد ، دوباره به کار ببریم . به همین دلیل ، داستان ها ، حماسه ها و اغلب مطالب طولانی به صورت مثنوی سروده شده است .حداقل مثنوی 2 بیت است ، اما حداکثر آن هیچ محدودیتی ندارد .

نمودار مثنوی

................................ l               .......................................l

................................n               .........................................n

................................ v              .........................................v

- حماسه ها : شاهنامه ی فردوسی ، گر شاسپ نامه ی اسدی توسی

- داستانهای عاشقانه یا عارفانه : خمسه یا پنج گنج نظامی گنجوی . هفت اورنگ جامی .

کتابهای تعلیمی عرفانی و اخلاقی : حدیقة الحقیقه ی سنایی ، گلشن راز شبستری ، مثنوی مولوی ، اسرار نامه ، الهی نامه ، منطق الطیر و مصیبت نامه عطار، و بوستان سعدی.

 غزل :

در لغت به معنی عشق بازی و گفتن سخن عاشقانه است 0غزل های اولیه ی زبان فارسی تا حدود قرن هشتم از لحاظ موضوع هم عاشقانه بود ، اما از آن پس ، موضوعات مختلف به محدوده ی غزل وارد شد ، چنان که در دوران معاصر، موضوعات سیاسی هم در حدی وسیع در غزل راه یافته است . امروزه غزل و قصیده ، تفاوت مهمی جز در تعداد بیت ندارند . در مورد تعداد ابیات غزل ، نظریات متفاوتی وجود دارد ،ولی بیشتر تعداد ابیات بین پنج تا پانزده بیت را با وضع قافیه ای که گفتیم ،غزل دانسته اند و از 16 بیت به بالا را قصیده می شمارند البته غزل های بیش از 15 بیت هم گاه گاهی دیده می شود ، اما شکل معمول آن بین 5 تا 15 بیت است . در غزل ، رعایت یک موضوع خاص و واحد ، شرط نیست ؛ یعنی ، می توان در یک غزل ، چند نکته ی جداگانه را مطرح کرد .

 

 

نمودار غزل

................................ l                .......................................l

................................                  ......................................... l

................................                  ......................................... l

در مورد غزل نمی توان استاد واحدی را به عنوان بهترین نام برد ، اما می توانیم چند نفر را در هر مسیر به عنوان برگزیده نام برد .

جلال الدین محمد مولوی = غزل کاملا عارفانه    شمس الدین محمد حافظ = غزل عرفانی ، اجتماعی

شیخ مصلح الدین سعدی = غزل عاشقانه            صائب تبریزی = غزل به شیوه ی سبک هندی

فرخی یزدی = غزل اجتماعی  سیاسی

 قصیده :

شعری است که از لحاظ شکل و قافیه مانند غزل ؛ یعنی ، قافیه ها در مصراع اول و مصراع های زوج می آید و در آن معمولا یک قصد معین ، یعنی ، یک موضوع واحد محور سخن قرار می گیرد و از این جهت با غزل تفاوت دارد ، چون در غزل ،موضوع واحد ، شرط نیست . تفاوت قطعی غزل با قصیده در ابیات آن هاست ، زیرا غزل بین 5 تا 15 بیت است ، اما قصیده ، حد اقل شانزده بیت است و حد اکثر آن آزاد است . و تا بیش از 220 در قصاید خاقانی دیده می شود .بدیهی است که در باره ی شماره ی ابیات قصیده ، نظریات دیگری نیز وجود دارد ، اما امروزه بهترین راه شناخت قصیده نسبت به غزل ، شماره ی ابیات آن است که اگر از 16 بگذرد ، قصیده است.

نمودار قصیده

................................ l                .......................................l

................................                  ......................................... l

................................                  ......................................... l

سرایندگان قصیده :

قرن 4  رودکی    قرن 5 ناصر خسرو    قرن 6 انوری ابیوردی ، خاقانی شروانی ، سید حسن غزنوی و سنایی غزنوی قرن 7 سعدی دوره ی معاصر= ملک الشعرا ، محمد تقی بهار

 

قطعه :

شعری است که هیچ یک از ابیاتش مصَرّع نیست ؛ یعنی، قافیه هایش فقط در مصراع های زوج قرار دارد .نام قطعه را به این سبب به این نوع شعر داده اند که گویی قطعه ای از غزل یا قصیده را از میان آن بریده باشند ، چون قافیه غزل و قصیده فقط در آخر بیت هاست مگر نخستین که هر دو بیت هایش دارای قافیه است .

حداقل ابیات آن 2 بیت است اما حداکثر آن مشخص نشده است ؛ معمولا حد اکثر قافیه زیاد نیست.در قطعه ، غالبا موضوعات اخلاقی و اجتماعی مطرح میشود ، ام موضوع معینی ندارد .

نمودار قطعه

................................                   .......................................l

................................                  ......................................... l

................................                  ......................................... l

سرایندگان قطعه :

ابن یمن فریومدی در قر ن8 بهترین سراینده ی قطعه شناخته شده است و سپس به ترتیب انوری ابیوردی قرن 6 و پروین اعتصامی (معاصر) جای دارند .

 چهار پاره :

از جهت شکل ظاهری ، یک چهار پاره ، ترکیبی است از چندین قسمت که هر کدام دو بیت باشند با وزن یکسان و در هر بخش از جهت شکل قافیه ، کاملا شبیه یک قطعه باشد ، یعنی ، قافیه هایش فقط در آخر بیتها قرار می گیرد و قافیه ی هر دو بیت مستقل و با بقیه ی دو بیت ها تفاوت دارد . تنها تفاوت یک چهار پاره با مجموعه ای از چندین قطعه دارای دو بیت ، در این است که دو بیت های چهار پاره از جهت موضوع ، به هم مربوط و در دنباله یکدیگر هستند ، اما هر قطعه باید موضوعی مستقل داشته باشد 0 چهار پاره در دوران معاصر ابداع شده است و محدودیتی در تعداد دو بیت ندارد .

 رباعی و دو بیتی :

این دو نوع شعر از جهت شکل ظاهر ، شباهت های بسیاری با هم دارند . قافیه های هر دو در مصراع های 1،2و 4 قرار دارد و در مصراع سوم ، بسته به اختیار شاعر است ؛ یعنی، حق دارد که قافیه را در هر چهار مصرع هم رعایت کند . در هر رباعی یا دو بیتی ، یک موضوع کاملا مستقل مطرح می شود .

 

ترکیب بند و ترجیع بند

مجموعه چند غزل یا قصیده بر یک وزن که هر کدام قافیه مخصوص به خود دارد و بیتهای متفاوتی در بین هر غزل عامل اتصال غزل‌ها با یکدیگر است. تفاوت اساسی ترکیب بند و ترجیع بند در این است که در ترجیع بند، بیت ترجیع همه قسمتها یکسان است. ولی در ترکیب بند، بیت ترکیب متفاوت و قافیه‌ای هربار به گونه‌ای دیگر دارد. معروفترین ترکیب بندهای فارسی از محتشم کاشانی )واقعه کربلا) و جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (در نعت پیامبر) و وحشی بافقی  )شرح پریشانی(است.

موضوع ترکیب بند مواردی از قبیل مدح، وصف، رثا، عشق، و عرفان را در بر می‌گیرد.

نمونه ی ترکیب بند از وحشی بافقی 
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ----- داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید ----- گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی----- سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ----- ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم ----- بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم

کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود ----- یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت -----سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت

این همه مشتری و گرمی بازار نداشت ----- یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آن کس که خریدار شدش من بودم ----- باعث گرمی بازار شدش من بودم

شعر نو

علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج سبک جدیدی از شعر را ارائه کردند که برخلاف شعر کلاسیک ردیف و قافیه بندی خاصی نداشت. این شعر را شعر نو و نیما را پدر شعر نو خواندند.

آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به نقطه‌های اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جهان و محتوای کار پیشروتر و تازه تر از کار شاعران بعدی مانند شاملو به شمار می‌داند.


انواع فعل در زبان فارسی و طرز ساخت آنها

        

1)ماضی ساده/ مطلق =بن ماضی+شناسه های ماضی :

 رفتم / رفتی/ رفت / رفتیم / رفتید / رفتند.نکته: گاهی در قدیم برای زینت بخشیدن به فعل ماضی ساده پیشوند

« ب»می افزودند :           بگفت ای هوادار مسکین من      برفت انگبین یار شیرین من

۲)ماضی استمراری=می+ماضی ساده :

می رفتم / می رفتی / می رفت /می رفتیم / می رفتید / می رفتند
نکته 1:
  گاهی در قدیم به جای « می» از پیشوند « همی» استفاده می کردند : 

همی کشت  و  همی گفت  ای دریغا        که باید کشتن و هشتن در این دشت

نکته 2: گاهی در قدیم به جای « می» در اول فعل ، از پسوند « ی » در اخر فعل استفاده می شد : 

کبوتران  به  طاعت  و مطاوعت  او  روزگار  گذاشتندی


نمونه سوالات سوم راهنمایی درس املا   منبع : http://farsirah.blogfa.com

.1با توجه به معني ، املاي كدام واژه نادرست است ؟

الف  : مستمع  ( شنونده )5                  ب : صنع  ( آفرينش)   

ج : غوس قزح  (رنگین کمان) 5                د : طنين  (‌آواز ، صدا )

2-در كدام گزينه غلط املايي ديده مي شود ؟

الف : پيامبر اكرم ( ص ) پيام آور رحمت و سعادت براي جهانيان  است . 5

ب : آنان كه ياد آن  مقاومت  عظيم را در دل مهفوض داشته  اند پير شده اند. 5

ج: خصوصيّت طبيعي واقليمي ايران به گونه اي است كه مي تواند آباد بماند .5

د : اين ملاطفت بپذير كه عاقل در مهمّات  توقّف  جايز نشمرد   

 

3-كدام گزينه با بقيه هم خانواده نيست ؟

الف : رخصت    5    ب:   اختصار 5     ج :  ترخيص  5            د : مرخص 

 

4-در كدام گزينه واژه مخفف  به كار رفته است ؟

الف : هجده ، هژده  5 ب : آشيان ، آشيانه 5 ج : ميان  ، ميانه 5  د : گهر ، گوهر 5

 

5-مفرد واژه هاي « اصحاب ، عشاق ، حِكَم» در كدام گزينه آمده است ؟

الف : صحابه ، عاشق ، حكمت  5              ب : صحابي ، معشوق ، حُكم5

ج : صاحب ، عشق ، حكمت  5                 د : صاحب  ، عشق ، حكومت  5

 

6-شكل كامل واژه هاي مخفف شده ي « كمينگه ، كهسار ، برون » در كدام گزينه آمده است ؟

الف : كمان گاه ، كوهستان ، بيرون 5       ب : كمين گاه ، كوه ، بارون 5

ج : كمين گاه ، كوهسار ، بيرون 5           د : كم آنگاه ، كوهسار ، بيرون 5

 

7-جمله صحيح را با  ( ص) وجمله غلط را با  (غ) مشخص كنيد .

    به واژه هايي كه از نظر شكل نوشتار وگفتار يكسان هستند واژه هاي (هم آوا ، هم نويسه ) مي گويند(   )

    كلمه ‹ معارج › هم خانواده كلمه ارج مي باشد . (       )

    جاروب شكل ديگري از كلمه ی‹جارو› مي باشد (      )

    يك تمرين خوب براي يادگيري املا ساختن جمله با كلمه هاي دشوار است .(     )

 

8-با توجه به مفهوم هرواژه كه در پايان جمله نوشته شده در جاي خالي حرف مناسب قرار دهيد .

  الف )جوان ايراني نياز دارد كه در و... ــله ي اول خود وتاريخ وفرهنگ ديني خود را بشناسد .    ( مرحله ،دفعه )

   ب ) وقت آن است كه باقي .....ــمان خود به ادا رسانم ( به عهده گرفتن كاري )

   ج ) خانه بس بزرگ است وچشم تو بس مخــتـ... ـر و در وي رنگنجد. ( كم  ،كوتاه ، ناچيز)

    د ) جوان ایرانی اگر دید روشن نسبت به جهان وکشور خود نداشته باشد،مـــ...ـا رت و تخصص هم بکار وی    نخواهد آمد.(توانایی انجام کار)

 

9-كلمات ستون الف را به واژه هاي هم معني از ستون ب وصل كنيد .(توجه كنيد واژگان ستون ب بيشتر از واژه گان ستون الف است.)

الف-مقرب      ب-عقده

ملاطفت        زندگی

 حیات            میغ     

گره              توجه کردن

التفات          قرارگاه

ابر               مهربانی

 

10-متن زير را به دقت بخوانيد وغلط هاي آن رابيابيد سپس صحيح آن هارا در زير متن بنويسيد.

ای ابوذر،خداوند متعال به سیمای ضاهر ودارایی ها وگفته هایتان نمی نگرد ، بلکه به دل ها وکردارتان می نگرد .

حکیم یونانی  در پایان کتاب خود  از انحطات حکومت ایران نیز حرف می زند که در غرور وقفلت غرق شدند وسر انجام مقهور چهل سرباز مقدونی گردیدند.

ومن به آن چه قبول کرده ام ،قیام می نمایم .من تمام بند های تو می برم ویک اُقده را برای گرِوجان خود نگاه می دارم.

 

درزمین نگاه کن که چگونه بسات تو ساخته است وجوانب وی فراخ گسترانیده واززیر سنگ های سخت  ، آب های  لتیف روان کرده است.

                             

11-با هر دو واژه زير يك تركيب وصفي يا اضافي بنويسيد .

عيسي ، مسيح (                                       )            كبري  ، مرضيه   (                          

خدا ،  توانا    (                                         )               آهو  ،    تيز پا(                      

 

12

مفرد

جمع مكسر

خَلق

لحظات

تصوير

مصائب

تجربه

خُلق

 

 

13-به واژه هاي «سيما ،چهره، روي » واژه هاي ...................مي گويند .

 

14-غلط هاي مشخص شده در متن زير را  تصحيح كنيد.

رفیق بد،عامل ویرانگری ویار وهمدم نیکو خسال ، باعث شکل گیری وپرورش شخصیّت متعال انسان است.

رسم دوستی شکستن آینه نیست ، درست آن است که خود را اسلاح کنیم .

مصل تو چون مورچه ای است که در قسر مَلِکی سوراخی دارد .

 

15-شکل صحیح وازه ها را در جای خالی قرار بدهید.

 

ایرانیان سر انجام ............ چهل سرباز مقدونی گردیدند. (مقهور ، مغهور)

موش نزدیک گربه رفت وپرسید که حال چیست ؟ گربه گفت : « ..........به ابواب بلا ومشقّت » (مقرون ، مغرون)

از همکارم موسوی 

فایل های صوتی فارسی دوره ی راهنمایی  

فایل های صوتی فارسی دوره ی راهنمایی

فایل های صوتی کتاب درسی فارسی

دوم راهنمایی

سوم راهنمایی

ستایش

ستایش

اول دفتر

آب و آینه

شه مردان

مژده به میهمان دهید

یاد حسین (ع)

رنگ بهاران

همدلی و اتحاد

سیرت سلمان

خردمندی

دانایی

دریای خرد

موش و گربه

فروغ دانایی

ثمر علم

نگارنده ی زیبا

تماشای بهار

صورتگر ماهر

شگفتی های آفرینش

امید وصل

بیشه ی نور

به خدا چه بگویم

بارانکی خرد

سرمایه ی خوبان

دوستی با ابلهان

پند پدر

دوراندیشی

اخلاق نیکان

آداب زندگانی

آزادگی

پرتو امید

راز ماندگاری

از ماست که بر ماست

نام خوش بو

زن پارسا

ای وطن

مادر حسنک

مادر وطن

قصه ی تکرار آرش

تو ای ایزدی مرز ایران من

ایران

درس پایداری

راه مهتری

پرنده ی آزادی

آرزو

کودکان سنگ

بیا تا برآریم دستی ز دل

نیایش

نیایش

برای دانلود فایل های مربوطه می توانید روی نام فایل کلیک راست نموده ، گزینه ی Save Target As را انتخاب نمایید.


دانلود فایل های صوتی فارسی سوم راهنمایی

اشعار به مناسبت دهه ی با شکوه فجر  منبع:http://www.aviny.com

اشعار به مناسبت دهه ی با شکوه فجر

 

بهمن سلام

بهمن من تاریخم تو بگو از رازهای ناگفته ام
از شهیدان مظلوم به خون خفته ام
که صدایشان را فقط خدا شنید
اجرشان نوری بر چهره ها دمید
گوهر فریادشان نابودی استبداد
او که می گفتن بعد خدا نام خود را
خدا...شاه...میهن!!!
و دستان به خون آلوده
مظلومان شنکجه داده شده
در تاریک ترین لحظه های زندگی
فریادشان در زمان جاری
گوشها شنواتر
لحظه های آشناتر
اتحاد زیبا تر
مشت شدند انگشتان
تمام گروهای مبارز در آن عیان
ریشه ی استبداد ستس تر
داهای مردم قوی تر
برفت ظلم از خاک وطن
«هوا دلپذیر شد
گل از خا بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید»
و نگاه منتظران به آسمان وافق
فرشته بر زمین نشست
و نوای آزادی شور انگیزتر شد
حال سی سال گذر تاریخ بر آن زمان
جنگ...صبر...تلاش...شکوفایی آن
هر چند گاهی به عدالتی شده چون خزان
بیایید چون گذشته شویم
اسیر قدرت و ظلمی نشویم
خاک به خون همه رنگین شد
انقلاب با من و ما پیروز شد
من
تو
بیا ما شویم
و بر کنیم ریشه ی ظلم من بودن را...

شاعر : سعید مطوری

===================

این دهه فجر است گویی نوبهار
                              وین همه مهراست از او یادگار

غصه ها رفتند و افسانه شدند
                              ناله ها فریاد مستانه شدند

دردهه فجرامتش پیروزشد
                              ماه بهمن ماه جان افروزشد

فجرگویی نوبهارزندگی
                              چون چراغی در ره سازندگی

ماهمه دلداده ی رهبرشدیم
                              تا ابد او یار و ما یاورشدیم

گفته بودم قصه دارم با شما
                              قصه ای از ماه بهمن بچه ها

آنچه بشنیدید برآیندگان
                              بازگویید تا بماند همچنان

از نهضت قاطعانه ی روح الله
                              شد دست ستمگران ز ایران کوتاه

با دست تهی و این همه پیروزی
                              لا حول و لا قوت الا بالله

…    دهه فجر مبارک باد.

===================

در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود

مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود

دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت

خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت

آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان

گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان

در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت

روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت

آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید

مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید

مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر

با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر

نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود

نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود

سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران

شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران

دانلود کتاب شامنامه اثر ابوالقاسم فردوسی PDF

دانلود کتاب شامنامه اثر ابوالقاسم فردوسی PDF

دانلود شاهنامه pdf

پایگاه اینترنتی خورشید شیعه این بار برای شما بازدیدکنندگان کتاب شاهنامه فردوسی را به صورت pdf آماده دانلود کرده است.

شاهنامه، اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های جهان، مهم‌ترین نامهٔ اندیشهٔ سیاسی ایران‌شهری در دورهٔ اسلامی، شاهکار حماسی زبان فارسی و حماسهٔ ملی ایران و نیز بزرگ‌ترین سند هویت ایشان است.

شاهنامه شرح احوال، پیروزیها، شکستها، ناکامیها و دلاوریهای ایرانیان از کهن‌ترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به دست تازیان است (در سده هفتم میلادی).کشمکشهای خارجی ایرانیان با هندیان در شرق، تورانیان در شرق و شمال شرقی، رومیان در غرب و شمال غربی و تازیان در جنوب غربی است.


لینک دانلود (www.shiasun.com) لینک دانلود | با حجم (۹.۶۰ MB) مگابایت ( سرور persiangig)

رمز  (www.shiasun.com) رمز فایل : www.shiasun.com

منبع مطلب  (www.shiasun.com) منبع : www.p30download.com

توجه  (www.shiasun.com) جهت بروز مشکل در دانلود در بخش نظرات ما را با خبر کنید.

هزینه (wwwshaisun.com) هزینه : ۵ صلوات برای ظهور امام زمان (عجل الله فرجک)

اشعاری درباره ی حضرت محمد(ص)

امام صادق (ع),حضرت محمد (ص)

معشوق مرا مژده لب خندان داد

داروی وصال از غم هجران داد

از شوق محمد و امام صادق

ترتیب دو جشن با دل شادان داد

طالع

روحش شاد

*****

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد

سرچشمه ی فیض سرمدی پیدا شد

در هفدهم ربیع از دخت وهب

نورسته گل محمدی پیدا شد

دکتررسا

روحش شاد

*****

شد هفته ی وحدت و گه خوشحالیست

بر امت ما شکوه وحدت عالیست

میلادنبی اکرم است و صادق

در محفل ما جای شهیدان خالیست

موید

*****

امشب که صفا با دل و جان همراه است

هنگام  طلوع  آفتاب  و ماه است

هم جشن ولادت امام صادق

هم عید محمدابن عبدالله است

موید

******

ده مژده که میلادی صادق آمد

برعالمیان شمس حقایق آمد

در روز ولادت محمد ظاهر

از نسل علی رهبر لایق آمد

کربلایی

روحش شاد

*****

شب را سحر آمد که محمد آمد

روز ظفر امد که محمد آمد

بتهای حرم شکست و زان بشکستن

فریاد برآمد که محمد آمد

مؤید

*****

میلاد تو انفجار نور است امشب

یثرب ز تو جلوه گاه طور است امشب

با تذکره مدینه دادن مارا

مسرور نما شب سرور است امشب

موید

*****

امشب سخن از جان جهان باید گفت

توصیف رسول  انس و جان باید گفت

در شام ولادت دو قطب عالم

تبریک به صاحب الزمان باید گفت

موید

*****

اشعاری درباره ی حضرت محمد(ص)


اشعاری درباره ی حضرت محمد(ص)


آفتاب

آفتابِ عالم آرا آفتابی می‌کند

با اشعه رنگِ دلها را شهابی می‌کند

این چه دریائیست اعجازی حسابی می‌کند

چشم هر بیننده‌اش را نقره آبی می‌کند

خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است

این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است

کوه نور و صخره‌هایش خم شده در سجده‌اش

آشنا غار حرا با نغمه‌‌ی هر سجده‌اش

بوته‌های این بیابان گوئیا در سجده‌اش

 

می‌کند هم خاک و باد و آب و آذر سجده‌اش

کیست این جبریل دارد می به جامش می‌دهد

هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش می‌دهد

نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل

رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل

ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل

بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل

کینه‌های مانده در دل با اخوت ختم شد

تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد

عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده

دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده

عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده

روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده

لحظه‌ی پرواز آمد بال‌ها را باز کن

شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن

 

وصلِ یار

نبض هستی لرزه بر رگ‌های کوهِ نور زد

باغبان انبیاء گل نغمه‌ای مسرور زد

چشمِ کوه‌های دگر پیش حرا تاریک بود

چشم خورشیدی او علت بر این مشهور زد

بسکه شیرین بود وصلِ یار در غارِ حرا

صد ملک با بال‌های سر درش را تور زد

هم نبوت را به دست آورد و هم ختم الرسل

فکر را از نو بنا کرد و دم از معمور زد

با چنین والا مقامی چشم‌ها را خیره کرد

تیرها بر دیدگانِ دشمنانِ کور زد

دیگر از حرف یتیمی و شبانی نیست حرف

سیلی سنگین بعثت بر رخِ مغرور زد

دست شیطان را ببست و شاهکاری را گشود

گفت اسلام و همه ابلیسیان را دور کرد

 

یا ایها المدثر

از سال‌ها عزیمت

گویا که آمدی تو!

سردی ز چیست آخر؟

می‌لرزی از چه احمد؟

این بار آمدی تو!

این بار گو چه دیدی

در حال روزه‌داری

وقت نماز آری؟!

این بار گو چه دیدی؟!

این بار آمدن نیست

این بار فرق دارد

انگار رفتنی شد

چشمان برق بارد

انگار آشنایی می‌خواندت محمّد

می‌گویدت صدا با

آرامشی مؤثر

برخیز ای محمّد

یا ایها المدثر

 

 

عهد

لحظه‌ی بعثت نورانی احمد

آمد از غارِ حرا ندای سرمد

سوره‌ی علق بخوان تو یا محمّد

ذکری که رمزِ حیاته

شبِ عید نقل و نباته

ذکرِ پاکِ صلواته

ای که معنی همان عهد الستی

از همون روز ازل به دل نشستی

طپش قلب مسلمونا تو هستی (2)

یا محمد یا محمد رسول الله (3)

عرشیان در آسمان نغمه سرایند

همه‌ی ستارگان گرم نوایند

پایه‌های کعبه در مدح و ثنایند

موسم بهار رسیده

واسه دل قرار رسیده

بعثتِ نگار رسیده

کار قلبِ عاشقا شوق و سروره

عید مبعث واسه مسلمین غروره

دشمنا بدونند اسلام دینِ نوره

یا محمد یا محمد رسول الله (3)

نه فلک، ماه و ستاره، عرش اعظم

کهکشان و آسمان و هر دو عالم

شده تسخیرِ نبوت تو خاتم

کسی که برات هلاکه

روز محشرش چه باکه؟

اونجا عشقِ تو ملاکه

ما که جز خدا و تو یاری نداریم

واسه وقتِ دیدنت ببین خماریم

قلبمون رو برا تو هدیه می‌آریم

یا محمد یا محمد رسول الله (3)

 

جبل النور

شبِ بعثت نبی شبِ ثنای احمده

روشنی بخشِ دلا نبوته محمده

جبل النور ببین به دل داره جلا می‌ده

از دلِ غارِ حرا نوایی آشنا می‌ده

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)

چی شده غار حرا سرودِ مستی می‌خونه

نغمه‌ی محمد و تموم هستی می‌خونه

کار هر چی عرشیه زمزمه و ثنا شده

به مسلمونا بگید حاجتشون روا شده

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)

دور هر چی کافره شرم و خجالت پیچیده

چونکه تو چشم نبی برقِ رسالت پیچیده

دلِ کل عالمین افتاده تو تاب و تبش

بسم ربک الذی خلق شده نقشِ لبش

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)

نرم افزار موبایل اشعار شاعران

صفحه اول          درباره نرم افزار          زندگینامه شاعر          شعر          فهرست          تنظیمات          درباره ما

 

با عرض سلام خدمت شما بازدیدکننده عزیز

نرم افزار اشعار شاعران توسط اینجانب برای سیستم عامل اندروید موبایل آماده گردیده است

این نرم افزار حاوی اشعار شاعران معاصر و کهن می باشد که به راحتی می توانید مطالعه فرمایید

سعی داریم این نرم افزار رو با فاصله های زمانی کوتاه بروز کنیم و اشعار شاعران جدید رو قرار بدهیم

شما هم می توانید شاعران موردنظر خود را به ما معرفی کنید تا اشعارشون رو در نرم افزار منتشر کنیم

 برخی قابلیت های نرم افزار  :

- کاربری فوق العاده آسان

- دربرگیرنده اشعار کامل شاعران

- نمایش فهرست وار اشعار

-نشانه گذاری اشعار موردنظر

- جستجو در اشعار

 اشعار موجود در نرم افزار  :

+ مهدی اخوان ثالث

+ کارو دردریان

+ احمد شاملو

+ محمدعلی بهمنی  

+ سهراب سپهری

+ فروغ فرخزاد

+ پروین اعتصامی

+ سیمین بهبهانی

+ رهی معیری

بزودی شاعران جدید اضافه می شوند

 مشخصات نرم افزار :

سیستم عامل مورد نیاز : اندروید 2.1 به بالا

حجم کتاب : 3.58 مگابایت

 دانلود از لینک کمکی 1 

 دانلود از لینک کمکی 2 

ویژه نامه ولادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم  منبع: http://moraffah.blogfa.com/

به مناسبت ولادت با سعادت رئیس مذهب تشیع ، امام جعفر صادق علیه السلام ، اشعاری از شاعران معاصر کشورمون رو برای شما عزیزان آماده کرده ایم که امیدواریم از خواندن اشعار لذت ببرید

چون نسیم - وحید قاسمی

کوثر حقایق - یوسف رحیمی

انوار صبح صادق - قاسم رسا

من جعفریم - غلامرضا سازگار

دین مجسم - غلامرضا سازگار

روانبخش کمال - غلامرضا سازگار

هفت شهر معرفت - غلامرضا سازگار

سر تا قدم پیغمبری - غلامرضا سازگار

میلاد دو دلدار - سید محمد میر هاشمی

القدسُ لَنا...   منبع : تبیان

القدسُ لَنا...

سیّد عزیز مهدی رضوی (هندوستان)

ای بُتِ هفت‌شاخ!

القدس لنا

ای درختِ هفت‌شاخه!

فردا تیرهایی را که در دلم فُروکرده‌ای

بیرون می‌کشم

از هر تیری تبری می‌سازم

شایسته دستِ فرزندانِ ابراهیم

از خونِ زخم‌هایم

چند کیسه خون می‌فرستم به بیمارستان‌های غزّه

و از اشکِ چشمانم سِرُم می‌سازم...

آری، بگذار از زخمم خون بچکد

آن‌قدر خون در رگ‌های من نیست

که عطشِ تو را فرو بنشاند

القدس لنا

امّا زهری در مغز استخوانم دارم

که جام تو را پر خواهد کرد

و نگهبانانِ زرّادخانه‌های تو از آن می‌هراسند

ما از نسل قمر بنی‌هاشمیم

ستاره‌ات را به رخ ما نکش

تا می‌توانی

دست‌هایی را که به سویِ تو سنگ پرتاب می‌کنند، قطع کن

هر دست، تکّه‌چوبی خواهد شد

افتاده در کوچه‌کوچه‌ی این سرزمینِ مقدّس

که وقتی شعله‌ور شود

گلی همیشه‌بهار خواهد رویید

شعر وحدت

وحدت
***
الهي! چشمِ وحدت بين عطا كن 
خلاصي از خودِ خودبين عطا كن

تنفر دارم از آلودگي ها 
دلي پر نور و عطر آگين عطا كن

خدايا! معصيت كارم پشيمان 
ترازويي پر و سنگين عطا كن

بگیر از من تمام دردِ دنیا 
تلاش و سوز و درد دين عطا كن

ز ناپاكي دنيا چشمها كور 
خدايا! چشم روشن بين عطا كن

دل پر معصيت در اضطراب است 
به دلها اي خدا! تسكين عطا كن

به هرچه مصلحت دانی رضايم 
نمي گويم كه آن يا اين عطا كن

شعر وحدت از حمید مصدق

با من اكنون چه نشستنها، خاموشيها،
با تو اكنون چه فراموشيهاست .
 
چه كسی می خواهد 

من و تو ما نشويم
 
خانه اش ويران باد !
 
من اگر ما نشوم، تنهايم
 
تو اگر ما نشوی،
 
- خويشتنی
 
از كجا كه من و تو
 
شور يكپارچگی را در شرق
 
باز بر پا نكنيم
 
از كجا كه من و تو
 
مشت رسوايان را وا نكنيم .
 
من اگر برخيزم 

تو اگر برخيزی
 
همه بر می خيزند
 
من اگر بنشينم
 
تو اگر بنشينی
 
چه كسی برخيزد ؟
 
چه كسی با دشمن بستيزد ؟
 
چه كسي
 
پنجه در پنجه هر دشمن دون
 آويزد 
 ***** 
دشتها نام تو را می گويند .
 
كوهها شعر مرا می خوانند .
 
كوه بايد شد و ماند،
 
رود بايد شد و رفت،
 
دشت بايد شد و خواند .
 
در من اين جلوه اندوه ز چيست ؟
 
در تو اين قصه پرهيز - كه چه ؟ 
در من اين شعله عصيان نياز،
 
در تو دمسردی پاييز - كه چه ؟
 
حرف را بايد زد !
 
درد را بايد گفت !
 
سخن از مهر من و جور تو نيست .
 
سخن از
 
متلاشی شدن دوستی است ،
 
و عبث بودن پندار سرور آور مهر
 
...
*****
 
سينه ام آينه ای ست،
 
با غباری از غم .
 
تو به لبخندی از اين آينه بزدای غبار ...
 
من چه می گويم،آه ... 
با تو اكنون چه فراموشيها؛
 
با من اكنون چه نشستنها، خاموشيهاست .
 
تو مپندار كه خاموشی من،
 
هست برهان فراموشی من .
 
من اگر برخيزم
 
تو اگر برخيزی 

همه بر می خيزند.

شعر وحدت از حمید مصدق

با من اكنون چه نشستنها، خاموشيها،
با تو اكنون چه فراموشيهاست .
 
چه كسی می خواهد 

من و تو ما نشويم
 
خانه اش ويران باد !
 
من اگر ما نشوم، تنهايم
 
تو اگر ما نشوی،
 
- خويشتنی
 
از كجا كه من و تو
 
شور يكپارچگی را در شرق
 
باز بر پا نكنيم
 
از كجا كه من و تو
 
مشت رسوايان را وا نكنيم .
 
من اگر برخيزم 

تو اگر برخيزی
 
همه بر می خيزند
 
من اگر بنشينم
 
تو اگر بنشينی
 
چه كسی برخيزد ؟
 
چه كسی با دشمن بستيزد ؟
 
چه كسي
 
پنجه در پنجه هر دشمن دون
 آويزد 
 ***** 
دشتها نام تو را می گويند .
 
كوهها شعر مرا می خوانند .
 
كوه بايد شد و ماند،
 
رود بايد شد و رفت،
 
دشت بايد شد و خواند .
 
در من اين جلوه اندوه ز چيست ؟
 
در تو اين قصه پرهيز - كه چه ؟ 
در من اين شعله عصيان نياز،
 
در تو دمسردی پاييز - كه چه ؟
 
حرف را بايد زد !
 
درد را بايد گفت !
 
سخن از مهر من و جور تو نيست .
 
سخن از
 
متلاشی شدن دوستی است ،
 
و عبث بودن پندار سرور آور مهر
 
...
*****
 
سينه ام آينه ای ست،
 
با غباری از غم .
 
تو به لبخندی از اين آينه بزدای غبار ...
 
من چه می گويم،آه ... 
با تو اكنون چه فراموشيها؛
 
با من اكنون چه نشستنها، خاموشيهاست .
 
تو مپندار كه خاموشی من،
 
هست برهان فراموشی من .
 
من اگر برخيزم
 
تو اگر برخيزی 

همه بر می خيزند.

شعر وحدت از معلم فرهیخته   منبع :http://adinehsoghad.blogfa.com

اگر پیر یا که جوانی                      توانا یا ناتوانی

تو را به حق این قرآن                    به حق خون شهیدان

این جمله را بشنو از من                که داریم مشترک دشمن

تو با من باشی ما می شویم         یک دل و یک صدا می شویم

ما همه گرد یک کعبه ایم                لبیک بر ولایت گفته ایم

دین اسلام ناب محمد ( ص )          جدا کرده خوبان را از بد

خط و مشی و آیین راه                  بندگان را مژده بر فلاح

کدام آیه از آیات وحی               بر مانمود چنین امر و نهی

کدام آیه از گردنه گفت               کدام گل از تفرقه شکفت

هر عقابی که پر می زند             هر سائلی که در می زند

می شنود زحق جوابی               شاید شعر من باشد ثوابی

خدایا دل به دریا زده ایم               اهدنا الصراط المستقیم

یا رب آنچه در سینه بود                    به حق آن پهلوی کبود

متحد کن ما را ای خدا                       به حق سر از تن جدا

این جمله بر همگان روشن است   نماز مقبول   با هم بودن است

چرا میزنی طبل جدایی             که ناظر بر ما باشد خدایی

هر چه گویم هر چه نالم کم بود    در این سینه بسی رنج و غم بود

مومن اگر روز و شب ها بنالد            امام اگر ما را قابل بداند

تیشه بر این گردنه ها می نهد     پایان برین تفرقه ها می دهد

یا رب ما بنده ایم و تو خدایی      نباشد خلق هرگز جدایی

نصیب توباشد جمله حسنات            بر محمد و آل او صلوات

شعر وحدت

 

                            زوحدت صورت عالم چه زیباست/

   

اگر خواهی تـــو دنیا با دل شاد /             جهانـی همدل وســرشاد و آزاد/

بدان از مهر وحدت هست آغاز/               به مهرو وحدتی بگشاتواین راز/بود عامــل به راه نیك بی غم/                زدایــــد مشكلاتت  نیز با هم/

همین وحدت كلام حق به دنیاست/               زوحدت صورت عالم چه زیباست/

همــه اجزاء  عالم یكدل و دین/               به امــر حق نمـوده پاك تمكین/به مهـری بی مثال در كار عالم /              به این وحدت شده هر كار آدم/ اگر بگسست ایـــن مهر خدائی/              كجا جـــــوید بشر راه رهائـی/بود لطف خــــــدا همراه مردم /              كه بهره می برند از ماه و انجم/ ز ابر باران واز دریا گهـــر باز/               بود این رمز وحـدت روز آغار/صدای همـــــدلی تا روز آخر/               ز وحــدت گشته  امكان مكرر/بود درســــی به ما تا یادگیرم /              به عالم وحـــدتی زیبا پذیریم/   همین درس است خود راه رهائی/              به مهــر و همدلی جو آشنـائی /              شاعر : منصور مقدمسش

ترانه وحدت از زنده یاد سیاوش کسرایی

الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
والا پیامدار!
                 محمد!
گفتی که یک دیار هرگر به ظلم و جور نمی ماند استوار
آنگاه
تمثیل وار کشیدی
                            عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار.
در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا
دیرینه ای محمد 
جاهت بیش و کم
آزاده را که تیغ کشیده است بر ستم!؟
                                                                                               

مرثیه در شهادت حضرت امام حسن عسگری(ع)

عبدالحمید رهائیشنبه، 30 دی 1391

*مرثیه در شهادت حضرت امام حسن عسگری(ع)
در عزای شاه خوبان عسگری ارض و سماء غرق عزاست
جن و انس و مرغ و ماهی زین الم اندر نواست
عالم کون و مکان همراه خیل قدسیان
جمله از فرط الم در ماتم ابن الرضاست
شد شهید زهر عدوان و جهان اندر غمش
نوحه گر گردید تا گردونه ی گیتی بجاست
شد نهان از چشم بد خواهان جمال انورش
زین مصیبت صاحب ما شیعیان صاحب عزاست
دوستان این انجمن اندر عزای عسکری
گشته بر پا و یقینا مورد لطف خداست
گر به سر ریزیند خاک غم سِزد ای شیعیان
حجت ثانی عشر بر گردنش شال عزاست
شد یتیم امروز آن دُرّ یتیم انس و جان
گر رهائی جای اشک از دیده خون باری رواست
(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)


عبدالحمید رهائیشنبه، 30 دی 1391

در شهادت حضرت امام حسن عسکری(ع)
کشته ی زهر معتمد گشته امام عسکری
هاله ی غم نشسته بر چهره ی ماه و مشتری
ارض و سماء و بحر و بَرّ در غم اوست نوحه گر
آه وفغان غروب کرد پرتو مهر خاوری
آمده بهر تسلیت از ملکوت قدسیان
تا برسند خدمت مهدی صاحب الزمان
دست اسف از این الم بر سر جمع شیعیان
گرم عزا و نوحه در مرگ امام و رهبری
روز عزا و ماتم نور دو چشم مصطفاست
وارث هل اتی و یاسین و جمیع انبیاست
شیعه بنال همچو نی پور علی مرتضاست
معدن علم ها هُنا آینه ی پیمبری
سیل سرشگ شیعیان هست ز بحر دیدگان
بر رخ زردشان روان در غم شاه انس و جان
شال عزا به گردن مهدی صاحب الزمان
نور دو چشم فاطمه مهر سپهر خاوری
خیل ملک سپاه او مرغ و سمک پناه او
رشک بهشت جاودان قبه و بارگاه او
گشته رهائی از سفر با نظر و نگاه او
قصد شفاعت ار کند روز جزا و داوری
(کشته ی زهر معتمد گشته امام عسکری
هاله ی غم نشسته بر چهره ی ماه و مشتری)

(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)


8 ماه ربیع الاول سالروز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام برمحبان اهل بیت تسلیت باد

به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت امام حسن عسگری (ع)   جدیدترین اشعار این مناسبت را به منظور استفاده ذاکرین ، مداحان و عاشقان اهل بیت(ع) منتشر کردیم.


.


پرِ شکسته به بالا نمیرسد هرگز

تلاش میکند امّا نمیرسد هرگز

کبوتری که هوایی نشد در این وادی

به آسمان تمنا نمیرسد هرگز

اگر اجازه نیاید که تا ابد مجنون

به سوی خانه لیلا نمیرسد هرگز

چنان مقام به عشاق میدهد الله

به فکر مردم دنیا نمیرسد هرگز

مقام سلطنت و پادشاهی عالم

به پای رعیتی ما نمیرسد هرگز

و بی ولای تو و خانواده ات آقا

کسی به عالم معنا نمیرسد هرگز

بدون گوشه چشم تو شبعه در محشر

به خاکبوسی زهرا نمیرسد هرگز

مسیح آل محمد ، مسیح زهرایی

به گَرد پای تو عیسی نمیرسد هرگز

پرم به شوق هوای تو وا شده آقا

کبوتر تو به سویت رها شده آقا

زمان مستی ما انتها ندارد که

مریض عشق تو بودن دوا ندارد که

بهشت من تویی آقا بهشت را چه کنم ؟

بهشت بی گل رویت صفا ندارد که

نمیدهم به بهشت خدا حریم تُرا

بهشت قد حریم تو جا ندارد که

فدای بنده نوازی و مهربانی تو

سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که

کجاست حاتم طاعی ببیند اینجا را

کسی شبیه تو دست عطا ندارد که

سرای توست پذیرای آرزومندان

کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که

میان این همه القاب نیک هیچ اسمی

صفای کُنیه ی ابن الرضا ندارد که

تویی که آینه ی حی ذوالمنن خواندند

عزیز قلب رضایی تُرا حسن خواندند

امام عسکری ، آقا ، امیر ، مولانا

دو دست خالی مارا بگیر مولانا

گدای نیمه شب بین این گُذر هستم

بیا و توشه بده بر فقیر مولانا

نگاه روشن خود را ز ما دریغ مکن

منم به دام نگاهت اسیر مولانا

به نفس سرکش و طغیانگرم نگاهی کن

دعا نما که شوم سر به زیر مولانا

بگو به ما : وسط برکه السباع چه شد

که بوسه زد به قدوم تو شیر مولانا

بصیرتی بده آقا که راه کج نرویم

تویی تو آینه یا بصیر مولانا

به کوری همه دشمنان ، خدای کریم

نوشته نام تو را از غدیر مولانا

تویی که چشمه ناب معارفی آقا

کمال سیر و سلوک هر عارفی آقا

هر آنچه ناز فروشی تو مشتری هستم

میان صحن تو دنبال نوکری هستم

دعای بال قنوتم که مستجاب شدم

که تحت رایت عشقم ، پیمبری هستم

هزار مرتبه مدیون ربنای توام

اگر که شیعه ی مجنون حیدری هستم

چه منتی به سر من نهاده دست شما

که تابع سخن ناب رهبری هستم

به انقلاب خمینی همیشه محتاجم

به یاد خون شهیدان کوثری هستم

شباهتی است میان دلِ من و دلِ تو

شباهتی که مثل تو مادری هستم

به روز حشر کِشم نعره های مستانه

که من غلام غلامان عسکری هستم

مجیر آل رسولی مدد اباالمهدی

فروغ چشم بتولی مدد اباالمهدی

بیا دوباره کَرَم کن به این گدای خودت

پَرَم بده گُل زهرا تو در هوای خودت

خدا کند که شبی هم مِس وجود مرا

طلا کنی تو به اعجاز کیمیای خودت

نشسته ام بنویسی مرا مسلمانت

که آشنا کنی ام باز با خدای خودت

خدا کند بگذاری تو دستهای مرا

به دستهای گُلِ غایب از سرای خودت

چه میشود که زمان ظهور فرزندت

فدایی ام بکنی پای بچه های خودت

تمام حاجتم این است یوسف هادی

مرا خودت برسانی به سامرای خودت

گدای سامره هستم دو دست من خالی است

گدایی سر کوی شما عجب حالی است

عطش میان حرم رود نیل می گردد

سِشک دیده ی ما سلسبیل می گردد

کسی که زائر قبر غریبتان باشد

میان آتش غمها خلیل می گردد

ندارد هیچ تعجب که در کنار شما

کبوتر حرمت جبرئیل می گردد

به حج نرفته ای اما طواف درگاهت

هزار حج خدا بی بدیل می گردد

به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت

دل شکسته زائر دخیل می گردد

دوباره پای برهنه به جاده می آییم

به سوی صحن و سرایت پیاده می آییم

چقدر پای برهنه ، چقدر دیده ی تر

دویده بین بیابان ، دویده بین گُذر

چقدر پای برهنه ز خانواده ی تو

چقدر پای ورم کرده با دلی مضطر

چقدر پای برهنه علی زمین افتاد

چقدر خورده زمین همره علی ، مادر

چقدر پای برهنه علی خجالت داشت

نه از مدینه ، خجالت کشید از همسر

غم مدینه فزون شد ، به کربلا آمد

چقدر پای برهنه دوید یک دختر

رسید و دید برادر تنش برهنه شده

رسید و دید دگر پشت و رو شده پیکر

میان طور چرا چکمه پوش آمده است

چرا هنوز لگد می خورد تنِ بی سر

پدر که رفت به جای تمام خواهرها

به روی خار مغیلان دوید یک دختر

اگر چه پای برهنه هزار غم دارد

ولی امان ز موی دختران بی معجر

 

 

تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند

مهدی رسیده و به برت گریه می کند

 

خاکی شده است موی سرت گریه می کند

این ظرف آب بر جگرت گریه می کند

 

بر روی دامن پسرت دست و پا مزن

اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن

 

آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات

این کاسه می خورد روی لب های تشنه ات

 

یاد حسین می دمد از نای تشنه ات

دادی سلام بر لب بابای تشنه ات

 

خونابه گرچه از دهنت ریخته شده

آلاله روی پیرهنت ریخته شده

 

شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد

شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد

 

چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد

سر نیزه ای نیامد و روی دهان نخورد

 

شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن

بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن

جواد پرچمی

 

باز هم می شود حسینیه

وسعت قلب درد پرورتان

سامرایی شدیم و می گوییم

تسلیت، تسلیت امام زمان

 

تسلیت ای به درد ها مأنوس

تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا

بیت الاحزان سینه ات اینبار

پُر شده از مصیبت بابا

 

این حسن ها چقدر مظلومند

این غریبی ز قبرشان حاکیست

این حسن ها عجیب مادری اند

از همین رو قبورشان خاکی است

 

دشمنان خبیث این دو حسن

قلب شان را به زهر آغشتند

آتش افکنده اند در دلشان

هر دو را آه، خون جگر کشتند

 

یابن زهرا ببین ز سوزش زهر

پدرت مثل بید می لرزد

دم آخر درون کاسه ی آب

جان مولا! چه دید می لرزد

 

دید دور از حضور یک سقّا

در حرم حرف قحطی آب است

دید در قتلگاه، بین دو نهر

لب جدش حسین بیتاب است

 

پدرت، لحظه های آخر عمر

آب از دست پاکتان نوشید

دم آخر پسر نداشت حسین

تشنگی از گلوش می جوشید

 

قاتلش با لگد به پهلویش

صورتش را به خاک ها چسباند

روی جسمش نشست آن ناپاک

خنجرش را به گردنش که نشاند...

 

با یکی نه، دوازده ضربه

ناله ی مادری به گوش رسید

خواهری از فراز تل نالان

سمت گودی قتلگاه دوید

 

امیر عظیمی

 

تب دار ترین تب زده ی بستر دردم

پر سوز ترین حنجره ی حنجر دردم

رنگ رخ من بر همگان فاش نموده

در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم

فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا

تر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم

بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند

من کشته ی تیغ شرر لشگر دردم

آتش فکند بر قد و بالای سپیدار

یک ذرّه ی ناچیز ز خاکستر دردم

خون گریه کند اختر و مهتاب برایم

افلاک شده مستمع منبر دردم

 

وحید قاسمی

 

در سامرا غریبی و تنهایی و فراق

در کربلا حسین و عطش بود و درد و داغ

در سامرا تنی جگرش تشنه و کباب

در کربلاحسین تنش زیر آفتاب

در سامرا نگاه کسی مانده بر در است

در کربلا حسین عزادار اکبر است

در سامرا شکسته  ز غم روی ماه بود

در کربلا تمام بدنها سیاه بود

در سامرا زدرد تنش تیر می کشید

در کربلا کسی دهنش تیر می کشید

در سامرا به گل شرر خار می زند

در کربلا رباب فقط زار می زند

در سامرا امام کرم بی قرار بود

در کربلا دور حسین نیزه دار بود

در سامرا بریده نفس شاه عالمین

د ر کربلا کنار علی محتضر حسین

سید پوریا هاشمی

 

******

شانه به درد زلف پریشان من نخورد

مرهم به درد زخم گریبان من نخورد 

از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام

یک قطره هم نماند که از جان من نخورد

از تب سفید و زرد ز ضعف و کبود زهر

رنگی به غیر سرخ به دامان من نخورد

تاریک بس که بود شکنجه سرای من

راه ستاره نیز به زندان من نخورد

شش سال در اسارت اگر عمر من گذشت

بر خواهر اسیر که چشمان من نخورد

در شعله ای که چادر این همسرم نسوخت

یا تازیانه بر تن طفلان من نخورد 

دندان من ز لرزه بر این کاسه آب خورد

چوبی دگر به گوشه ی دندان من نخورد

رضا رسول زاده

 

نج و هجران وبلا از غربتم لبریز بود

دیده،عمری بود از غمهای من خونریز بود

کربلایم سامرا و قاتلم زهر جفا

گوشه تبعیدگاهم ، قتلگاهم نیز بود

دیده ام از نینوا هردم زیارتگاه داشت

ناله ام ، صبح و مسا مانند رستاخیز بود

درد تحقیر و حکایت نامه بی حرمتی

گوشه هایی زان غضبهای جنون آمیز بود

این همه درد و شکنجه این همه صبر و فراق

در بر خانه نشینی علی (ع) ناچیز بود

خاطر رنجیده ام ، داغ در و دیوار داشت

عمر کوتاهم تماما یاد آن دهلیز بود

اولین دست ستمگر ، یاس طاها (ص) را شکست

بعد از آن غم ، هر بهاری نزد ما پاییز بود

نقشه قتل من از دیرینه مطرح شد ولی . . .

پیش دشمن فتنه تبعید دستاویز بود

زخم پنهان دلم ، مرهم ندارد غیر زهر

از همان زهری که بهر مجتبی (ع) تجهیز بود

دست لرزانم ، گواه زخم سوزان من است

کشتن این زهر مثل نیزه های تیز بود

آخرین خورشید پیدایم ولی در پشت ابر

درد پنهان بودن از شیعه ملال انگیز بود

در میان شیعیان خویش ماندم ناشناس

سیره ام با این وجود از رنجشان پرهیز بود

دیده بستم همچو یعقوب از جمال یوسفم

آخرین دیدار با مهدی(عج) چه حزن انگیز بود

می رسد اینک زمان انتقام ای شیعیان

قائم ما می ستاند حق ما از دشمنان

حاج محمود ژولیده

ای مسجد الحرام، حرم سامرای تو

بیت الولای دل، حرم با صفای تو

قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو

روح ملک کبوتر صحن و سرای تو

 

آیینه ی جمال خداوند سرمدی

فرزند پاک چار علی سه محمدی

 

رضوان بدان جلال و شرف سائل درت

خورشید سجده برده به صحن مطهرت

روح رضاست در نفس روح پرورت

نامت حسن نه بلکه حسن پای تا سرت

 

میراث زهد و نور هدایت ز هادیت

علم امام هشتم وجود جوادیت

 

معصوم سیزده ولی الله ذوالمنن

ابن الرضای سومی و دومین حسن

گل ریزد از بهشت به خاکت چمن چمن

شرمنده در ثنای تو از کوچکی سخن

 

در کلام و لعل لب گوهری کجا

وصف ابا محمدن العسگری کجا

 

انوار ده امام درخشد ز روی تو

یادآور رسول خدا خلق و خوی

زیباترین دعای ملک گفتگوی تو

مسجود جن و انس بود خاک کوی تو

 

بحری که در صدف در جان پرورد تویی

در دامنش امام زمان پرورد تویی

 

ویرانه ی مزار تو مسجود آسمان

قبر تو کعبۀ دل و صحنت مطاف جان

زوار هر شب حرمت صاحب الزمان

کوری چشم دشمنت ای قبلۀ جهان

 

تنها نه سامره همه عالم دیار تو است

هر جا رویم در بغل ما مزار تو است

 

قبر مطهر تو اگر چه خراب شد

یا بر حریم تو ستم بی حساب شد

و آن دلربا ضریح نهان در تراب شد

هرچند قلب شیعه از این غم کباب شد

هر روز قبۀ تو فروزنده تر شود

 

جاه و جلال و مرتبه ات زنده تر شود

 

حاج غلامرضاسازگار

رباعیات ابوسعید

پرسيد ز من کسي که معشوق تو کيست

گفتم که فلان کس است مقصود تو چيست

بنشست و به هاي هاي بر من بگريست

 کز دست چنان کسي تو چون خواهي زيست

 جسمم همه اشک گشت و چشمم بگريست

 در عشق تو بي جسم همي بايد زيست

 از من اثري نماند اين عشق ز چيست

 چون من همه معشوق شدم عاشق کيست

 ديروز که چشم تو به من در نگريست

 خلقي به هزار ديده بر من بگريست

هر روز، هزار بار در عشق توام

 مي بايد مرد و باز مي بايد زيست

ویژه نامه شهادت امام رضا علیه السلام   منبع:  http://moraffah.blogfa.com

مَـــرگـــــ ســُرخ به از زندگـــیِ ننگیـن

بُـــزرگـــ فلســــفۀ قتـــل شـــاهِ دـــین، ایـن اســتـــــ...

کـــه ؛ مَـــرگـــــ ســُرخ به از زندگـــیِ ننگیـن استـــــ...

نــه ظُلــم کن به کَسی، نِی به زیرِ ظُلم برو.

که این مرام حسین است ومکتب دین است.

حـُســـین، مظهــــر آزادگیُّ و آزادی اســــت.

خوشـــا کَـسی که چُنینش مرام وآئیین است.

همیــن نه گریه برآن شاهِ تشنه لَب کافیست!

اگــرچه ، گریه بر آلامِ قلب ، تســــکین است.

ببیــن؛ که مقصَــدِ عالیِّ وی چه بود؟ایدوست،

که درک آن سَــبب عِــزُّ جــاهُ تمـکیــن اســـت.

زخــاکِ مَــردمِ آزاده بُــویِ خــون آیَــــــــــد.

نشــــانِ شــیــعه و آثار پیـــروی این اســت.
نویسندگان:سمانه علیرضا

در نعت رسول اکرم   منبع:   http://ganjoor.net

گنجور

   

بخش ۴ - در نعت رسول اکرم

 
نظامی
 

تخته اول که الف نقش بست

بر در محجوبه احمد نشست

حلقه حی را کالف اقلیم داد

طوق ز دال و کمر از میم داد

لاجرم او یافت از آن میم و دال

دایره دولت و خط کمال

بود درین گنبد فیروزه خشت

تازه ترنجی زسرای بهشت

رسم ترنجست که در روزگار

پیش دهد میوه پس آرد بهار

کنت نبیا چو علم پیش برد

ختم نبوت به محمد سپرد

مه که نگین دان زبرجد شدست

خاتم او مهر محمد شدست

گوش جهان حلقه کش میم اوست

خود دو جهان حلقه تسلیم اوست

خواجه مساح و مسیحش غلام

آنت بشیر اینت مبشر به نام

امی گویا به زبان فصیح

از الف آدم و میم مسیح

همچو الف راست به عهد و وفا

اول و آخر شده بر انبیا

نقطه روشن‌تر پرگار کن

نکته پرگارترین سخن

از سخن او ادب آوازه‌ای

وز کمر او فلک اندازه‌ای

کبر جهان گرچه بسر بر نکرد

سر به جهان هم به جهان در نکرد

عصمتیان در حرمش پردگی

عصمت از او یافته پروردگی

تربتش از دیده جنایت ستان

غربتش از مکه جبایت ستان

خامشی او سخن دلفروز

دوستی او هنر عیب سوز

فتنه فرو کشتن ازو دلپذیر

فتنه شدن نیز برو ناگزیر

بر همه سر خیل و سر خیر بود

قطب گرانسنگ سبک سیر بود

شمع الهی ز دل افروخته

درس ازل تا ابد آموخته

چشمه خورشید که محتاج اوست

نیم هلال از شب معراج اوست

تخت نشین شب معراج بود

تخت نشان کمر و تاج بود

داده فراخی نفس تنگ را

نعل زده خنگ شب آهنگ را

از پی باز آمدنش پای بست

موکبیان سخن ابلق بدست

چون تک ابلق بتمامی رسید

غاشیه داری به نظامی رسید

 

با دو بار کلیک بر روی هر واژه می‌توانید معنای آن را در لغت‌نامهٔ دهخدا جستجو کنید.

شماره‌گذاری ابیات | وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف) | منبع اولیه: ویکی‌درج | ارسال به فیس‌بوک

حاشیه‌ها

تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.

علی نوشته:

مناسب بود این شعر حضرت نظامی بجای شعر موجود - که آن نیز در مدح نبی اکرم است -در آرامگاه وی ( حومه گنجه واقع در کشور کنونی آذربایجان ) نگاشته می شد .

قاسم فطری نوشته:

دراین سایت بارها ازجمله در عنوان همین شعر وعنوانهای مشابه در خمسه نظامی و بوستان سعدی به جای کلمه ی”نعت” به معنی صفت ازکلمه “نعمت” استفاده شده است که دور از شأن یک سایت ادبی به این زیبایی وظرافت است لطفا تصحیح بفرمایید

چکامه | سامانه هوشمند شعر و موسیقی فارسی